[ad_1]
پایگاه فرهنگی مذهبی سلم :
یکى از اهالى شام که به امام محمّد باقر (علیه السلام) بسیار علاقه مند بود و هر چند وقت یک بار به ملاقات و زیارت آن حضرت مى آمد، در یکى از زیارت هایش پس از گذشت چند روزى در شهر مدینه منوّره مریض شد و در بستر بیمارى و در شُرف مرگ قرار گرفت ، به یکى از دوستان خود گفت :
« همین که من از دنیا رفتم ، به حضرت ابو جعفر محمّد بن علىّ، باقرالعلوم (صلوات اللّه علیه) بگو تا بر جنازه ام نماز بخواند و در مراسم تدفین من نیز شرکت نماید.»
وقتى که آن مرد شامى وفات یافت و دوستش نزد امام محمّد باقر (علیه السلام) آمد و به حضرت گفت که فلانى مرده و توصیه کرده است تا شما بر جنازه اش نماز بخوانى و در مراسم دفن او شرکت فرمائى .
حضرت فرمود: «شام سردسیر است و حجاز گرم سیر، در دفن او عجله و شتاب نکنید تا من بیایم .»
و سپس به سمت منزل مرد شامى حرکت کرد و چون وارد منزل او گردید در کنار بسترش نشست ؛ و بعد از گذشت لحظه اى ، دعائى را زمزمه نمود؛ و سپس او را با نام صدا کرد.
در این هنگام ، مرد شامى در حالى که پارچه اى سفید، رویش انداخته بودند، حرکتى کرد و پاسخ حضرت را داد.
بعد از آن ، حضرت او را نشانید و دستور داد تا شربتى مخصوص ، برایش تهیّه کردند و به او خورانید.
و چون به طور کامل بهبود یافت ، خطاب به حضرت کرد و اظهار داشت :أشهد أنّک حجّه اللّه على خلقه … یعنى ؛ شهادت مى دهم که تو حجّت خداوند بر خلق جهانى و مردم آن چه بخواهند باید در همه امور، به شماها رجوع نمایند و هر که به غیر شما مراجعه کند، همانا او گمراه گشته است .
پس از آن ، امام باقر (علیه السلام) فرمود:« اکنون پیش آمد و جریان بازگشت خود را براى این افراد بازگو کن ؟»
گفت : « هنگامى که روح از بدن من پرواز کرد، مابین زمین و آسمان ندائى رسید، که روح او را به کالبدش بازگردانید، چون که محمّد بن علىّ (علیهماالسلام) درخواست حیات دوباره او را کرده است .
منبع:اثبات الهداه : ج ۳، ص ۴۶، ح ۲۱.