[ad_1]
سلم گزارش می دهد :
شفقنا- یک عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران با بیان اینکه اگر صلح امام حسن(ع) نبود طبیعتا قیام امام حسین(ع) هم شکل نمی گرفت گفت: این صلح امام حسن(ع) بود که در سایه آن، امام حسین(ع) ضمن اعتقاد و تعهد به آنچه که برادرش پذیرفته بود هسته اولیه شیعه را در مدینه حفظ کرد.
دکتر اصغر قائدان در گفت وگو با خبرنگار شفقنا در خصوص شرایط سیاسی عصر امام حسن(ع) اظهار کرد: هر حادثه تاریخی باید بر حسب شرایط خودش سنجیده شود شاید قیاس دوره ها با هم امکان پذیر نباشد مگر اینکه دلایل روشنی گفته شود. مطلب بعد در مورد شرایط عصر امام حسن(ع) و این است که چرا صلح کرد؟ برخی تلاش دارند این مساله را وانمود کنند که روحیه امام حسن(ع) صلح طلب بوده و بر خلاف برادرش امام حسین(ع) به دنبال جنگ نبودند و رفتار ایشان به جدشان پیامبر(ص) رفته است و روحیه امام حسین(ع) به پدرشان امام علی(ع) رفته که به دنبال قیام هستند.
او ادامه داد: متاسفانه برخی تلاش می کنند چنین شایبه های را دامن بزنند که تفاوت فی نفسه خلقی و روحی در این دو برادر ایجاد کنند در حالی که ما معتقد هستیم که همه ائمه ما به لحاظ رفتاری، اخلاقی، حرکت و سیره و گفتار در یک مسیر حرکت می کنند مگر بر حسب شرایط، استراتژی های متعددی داشتند. بنابراین باید ببینیم شرایط عصر امام حسن(ع) چه بود که به دنیال صلح بود و شرایط امام حسین(ع) چه بود که قیام کردند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در چهار و نیم سال جنگ های متعدد امام علی(ع) بحران های زیادی به وقوع پیوست که این بحران ها بیشتر داخل جامعه اسلامی شکل گرفته است جنگ های زیادی رخ داد و کشته های زیادی در این جنگ ها از هر دو طرف داده شد و طبیعتا این جنگ های فرسایشی که معاویه در طول دوران حکومت خود در شام بر امام علی(ع) تحمیل کرد یک جنگ تمام عیار مثل نبرد صفین و بقیه به صورت غارات و یورش های متعدد برای ناامن کردن مرزهای تحت سلطه و خلافت امام علی(ع) بود که طبیعتا دوران خلافت امام علی(ع) را پر آشوب ساخته بود و به بحران ها دامن می زد و معاویه هم به دنبال این بود تا از این بحران ها را برای از بین بردن ثبات و امنیت در دوران امام علی(ع) دنبال کند.
او با بیان اینکه معاویه به دنیال ناکارآمدی دستگاه خلافت بود اظهار کرد: نتیجه ای که معاویه به دنبالش بود این بود که کارآمدی سیستم مدیریتی یا خلافتی امام را از بین ببرد و در مجموع به دنیال پراکنده شدن یاران امام علی(ع) به خاطر شیوه های حکومتی ایشان بود همانطور که خود حضرت هم می فرمایند «معاویه به من می گوید تو علم جنگ را نداری در صورتی که سابقه جنگ من روشن کرد در جنگ ها به همه دشمنان نزدیک تر بودم». پس معاویه به دنبال این بود که به جامعه بگوید امام علی(ع) تدبیر حکومت ندارد یا در مجموع یک حکومت ناکارآمدی را القاء می کند تا در نهایت با این ترفندها مردم را از امام علی(ع) جدا کند و به صورتی می توان گفت که به دنبال انزوای مردم و این جامعه از امام و عصر خودشان و فاصله گرفتن مردم از امام عصر خودشان بود.
قائدان ادامه داد: در نهایت معاویه با خرید برخی از تابعین و افراد و قبایلی که در کنار حضرت بودند موفق به این کار شد و توانست با خریدن شیعیان سیاسی حضرت و نه شیعیان اعتقادی او آنها را تضعیف و جامعه تحت سلطه امام علی(ع) را دچار فروپاشی کند. شهادت امام علی(ع) قطعا به تفع معاویه بود و با قتل حضرت اولین ضربات را به جامعه زد و جامعه را دچار آسیب و بحران کرد و ابن ملجم آن را اجرا کرد و با استفاده از حماقت، تعصب و جهالت امثال ابن ملجم و خوارج که در آن دوران جز پوسته ظاهری دین چیزی نمی فهمیدند موفق شد که این ترور را صورت دهد و وقتی که امام علی(ع) به شهادت رسید طبیعی است که قطعا فرزند ارشد او، امام حسن(ع) جایگاهی مثل پدرش در کوفه ندارد اگر هم داشته باشد مردم بیشتر به عنوان اینکه نوه پیامبر است تقدسی برای او قایل باشند نه به عنوان حاکمی که مقتدرانه می خواهد در حاکمیت قرار بگیرد بنابراین معاویه سیاست خود را مبنی بر آشوب و بحران در جامعه تحت سلطه اهل بیت(ع) یا خلافت علوی که امام حسن(ع) در رأس آن قرار گرفته بود ادامه داد.
این کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه معاویه از بذرهای دو دستگی، خوارج و دو دستگی جامعه برای اهداف خود بهره گرفت خاطرنشان کرد: معاویه همین نقشه های خود را اجرا می کرد و با سیاست در سپاه امام حسن(ع) اهم آن کار را دنبال می کرد، هم روحیه ها را تضعیف و هم عناصر نفوذی خود را وارد کار می کرد و هم برخی از فرماندهان سپاه را مثل عبیدالله بن عباس را می خرید که به یک میلیون درهم فریفته می شوند البته استثناء هم هست که قیس بن سعد بن عباده به هیچ وجه زیر بار این پیشنهاد معاویه نمی رود اما نهایتا بخش عمده ای از سپاه را عبیدالله برمی دارد و می برد. خب وقتی سپاه ۱۰ الی ۱۲ هزار نفری امام حسن(ع) آماده جنگ با معاویه است هفت الی هشت هزار نفر از آنها از دور امام حسن(ع) خارج شدند و در نتیجه عده ای هم که ماندند یا اظهار نگرانی و ترس کردند یا عده ای از سپاهیان هم نفوذی های معاویه هستند و امام در نهایت سپاه زیادی را در اختیار ندارد. در این وقت خوارج حمله می کند و پای حضرت را زخمی کرده و طبیعتا شرایط طوری رقم می خورد که امام چاره ای جز پذیرش صلح ندارد یعنی اگر امام صلح نمی کرد قطعا معاویه با سپاهیانش کوفه را قتل عام می کردند و عراق را به عنوان هسته مرکزی شیعه از بین برده و طبیعتا امام حسن (ع) را هم نیز به شهادت می رساندند.
او تصریح کرد: پس بر این اساس امام حسن(ع) به فکر مصلحت برتر حفظ جامعه و هسته اولیه شیعه در کوفه هستند و به خاطر این مصلحت برتر ناچار می شوند که در مقابل دشمن خودشان مقداری مماشات کنند و نرمش نشان دهند و صلح را بپذیرند تا بتوانند آن بذری که امام علی(ع) به عنوان تشیع در کوفه ریختند حفظ کنند و مهم برای اهل بیت (ع) ما همان بحث حفظ هسته اولیه شیعه بود که امام حسین(ع) و ائمه بعد از او این سیاست را دنبال کردند و بقیه ائمه ما تلاش دارند که با رد هر گونه درخواست برای معارضه و قیام علیه خلفای وقت این بهانه را از آنها بگیرند که مبادا بخواهند هسته اولیه شیعه را در این مناطق قتل عام کنند.
قائدان بیان کرد: اما اینکه این سیاست در عصر ما قابل اجراست باید شرایط تاریخی را در نظر گرفت که چه شرایطی بر امام حسن(ع) تحمیل شد و در عصر ما چگونه است آن صلح چه منافعی برای امام حسن(ع) داشته و چه منافعی برای ما دارد با حفظ اصولی که امام حسن(ع) برای خودشان اتخاذ کردند که اصولش در آن معاهده صلح است یعنی بر اساس مبانی اولیه اعتقادی و خواست های اولیه خودشان صلح را پذیرفتند خب اگر بر این مبنا باشد می توانیم با حفظ اصول اولیه خودمان با تمام دنیا ارتباط داشته باشیم به عبارتی سیاست های خودمان را پیش ببریم و در عرصه روابط خارجی مان فعال باشیم.
این استاد تاریخ، با بیان اینکه قیام امام حسین(ع) و صلح امام حسن(ع) هر دو برای مصلحت برتر دین است گفت: قیام امام حسین(ع) برای اینکه ابعاد احساسی به خود گرفته بود تفاوت دارد و بازتابش در تاریخ نسبت به صلح امام حسن(ع) ماندگارتر شد اما اگر صلح امام حسن(ع) نبود طبیعتا قیام امام حسین(ع) هم شکل نمی گرفت. این صلح امام حسن (ع) بود که در سایه این صلح امام حسین(ع) ضمن اعتقاد و تعهد به آنچه که برادرش پذیرفته بود هسته اولیه شیعه را در مدینه حفظ کرد و با استفاده از همان هسته شیعه در کوفه که امام حسن(ع) ناچار شد صلح را بپذیرد و آن هسته را حفظ کند، امام حسین(ع) با حمایت آنها می خواست حکومت خود را تشکیل دهد که البته شکل نگرفت ولی در مجموع ابعاد این دو حادثه خیلی با هم متفاوت است. این دو حرکت در یک راستا قرار دارد و آن هم بحث مصلحت برتر دین است؛ یک وقت حفظ دین یا مصلح برتر دین ایجاب به قیام می کند یک وقت ایجاب به صلح می کند که ائمه در این راستا یک رویه یکسان دارند ممکن است دو تاکنیک متفاوت داشته باشند ولی رویه و استراتژی آنها یکسان است.
قائدان اظهار کرد: قیام امام حسین(ع) به دلیل بعد احساسی که داشته است و فضای فاجعه آمیز و دردناکی که دارد احساسات را به خودش معطوف می کند بنابراین در طول تاریخ بیشتر ابعاد قیام امام حسین(ع) مورد توجه قرار می گیرد تا ابعاد صلح امام حسن(ع) چون با حرکتی که امام حسین(ع) انجام داد خون تازه ای در رگ مردم دمیده شد که ابعاد آن همچنان در مردم مانده است به طوری که در طول چند روز بیست میلیون به زیارت او رفتند.
او در پایان خاطرنشان کرد: در واقع این فضاها گنجایش این نوع حرکت ها را دارد ولی صلح امام حسن(ع) چنین فضایی را ایجاد نمی کند شاید این حرکت ها بیشتر برای مردم جذابیت داشته باشد و برای یک عده شرکت در این نوع برنامه ها بهتر و راحت تر است تا اینکه وارد فضای های تاریخی و علمی شوند که ممکن است برای عده خاصی گیرایی داشته باشد ولی آن حماسه مقاوت و شجاعت امام حسین(ع) برای همه عوام و فقیر و غنی خوب است.
انتهای پیام
selm.ir