عنايت امام زمان عليه السّلام به شيخ مفيد ، توقيعات حضرت براى شيخ و صدور لقب مفيد براى وی
شيخ مفيد قدّس سرّه
يكى از كسانىكه در ميان علماء بزرگ و مراجع گرانقدر و پرارزش شيعه، داراى پايگاه بسيار رفيعى بوده و خدماتش جاودانه مىباشد، عالم گرانمايه و بزرگ و نابغۀ علمى جهان تشيّع مرحوم شيخ مفيد «رضوان اللّه عليه» است كه در سنۀ ٣٣۶ پا به جهان گذاشته و در سنۀ ۴١٣ به سن ٧٧ سالگى به جوار رحمت الهى شتافتهاند.
عنايت امام زمان عليه السّلام به شيخ مفيد
آن بزرگوار از جهان غيب امداد مىشده و مورد عنايت خاص امام زمان عليه السّلام بوده است و ما در اينجا، سه موضوع مهم كه هريك حاكى از عنايات خاصه امام عصر عليه السّلام دربارۀ آن بزرگوار است را يادآور مىشويم:
صدور لقب مفيد براى آن بزرگوار از ناحيۀ مقدّسه
در آخر كتاب مناقب، ترجمهاى از صاحب مناقب و شرحى راجع به مطالبى كه در كتاب آمده ذكر كردهاند. ضمنا اين جهت را متذكر شدهاند كه كتاب مناقب به حالات حضرت عسكرى عليه السّلام ختم مىشود و حالات امام زمان عليه السّلام ندارد. در آنجا مىگويد: بايد دانست كه آنچه از نسخ كتاب مناقب موجود است حالات ائمه عليهم السّلام تا حضرت عسكرى عليه السّلام را دارد و ما بر احوال حضرت حجّت عليه السّلام از اين كتاب، وقوف پيدا نكرديم و پيشينيان ما از حافظان اخبار مانند مرحوم مجلسى و شيخ حرّ عاملى و امثال اينها هم مطالبى راجع به حضرت حجت از مناقب نقل نكردهاند.
و چه بسا توهّم مىشود كه ابن شهر آشوب موفق نشده كه حالات امام زمان عليه السّلام را نيز در كتاب خود بياورد.الاّ اينكه او خود در كتاب ديگرى كه به نام معالم العلماء دارد، در ترجمه و شرح حال شيخ مفيد رحمة اللّه مىگويد:
«اين لقب (مفيد) را حضرت صاحب الزمان عليه السّلام به او داده، بعد فرموده:و من سبب اين را در كتاب مناقب آل ابى طالب ذكر كردهام.»
اين عبارت ظاهر در آن است كه آن بزرگوار حالات امام زمان را نيز در مناقب نوشته بوده و ليكن بعدها از آن ساقط شده و از بين رفته است.[1]
درهرحال اين جمله حاكى از آن است كه مفيد از ناحيۀ حضرت حجّت عليه السّلام به اين لقب مفتخر و سرافراز گرديده است.
توقيعات امام زمان عليه السّلام براى شيخ مفيد
از جملۀ مظاهر عنايت و لطف حضرت بقية اللّه «عجل اللّه فرجه» به شيخ مفيد، موضوع دو توقيع شريف آن حضرت است كه به افتخار اين عالم بزرگ و فخر شيعه صدور يافته است. يكى از اين دو، در اواخر ماه صفر سنۀ ۴١٠ واصل گرديده و ديگرى روز پنجشنبه ٢٣ ذى الحجة سال ۴١٢ و هريك از اين دو نامۀ مبارك مشحون از اظهار لطف و ابراز كمال صميميت و صفا و علاقمندى نسبت به آن عالم عظيم الشأن است.
نامۀ اول بدين عبارات آغاز مىشود:
«للاخ السديد و الولى الرشيد الشيخ المفيد ابى عبد اللّه محمد بن محمد بن النعمان ادام اللّه اعزازه من مستودع العهد المأخوذ على العباد.»
(اين توقيع براى برادر باسداد و تقوى و دوست رشيدم شيخ مفيد ابو عبد اللّه محمد فرزند محمد بن نعمان است-خداوند عزت او را ادامه دهد- كه از وديعهگاه عهد و پيمان الهى بر بندگان، صادر شده است.)
آنگاه مرقوم فرمودهاند:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم اما بعد سلام عليك ايّها المولى المخلص فى الدين المخصوص فينا باليقين فانا نحمد اليك اللّه الذى لا اله الا هو و نسأله الصلاة على سيدنا و مولانا و نبينا محمد و آله الطاهرين و نعلمك ادام اللّه توفيقك لنصرة الحق و اجزل مثوبتك على نطقك عنا بالصدق انه قد اذن لنا فى تشريفك بالمكاتبة و تكليفك ما تؤديه عنا الى موالينا قبلك.»
(سلام بر تو اى ولىّ بااخلاص در دين، اى كه در ميان ما ويژگى وصول به مقام يقين دارى، پس ما ستايش مىكنيم به سوى تو خدايى را كه جز او خدايى نيست و از او مىخواهيم كه بر آقا و مولا و پيغمبر ما محمد و آل طاهرين او درود بفرستد و به تو-كه خداوند توفيقت را براى يارى حق، ادامه دهد و پاداش تو را بر اينكه از ما به صدق و راستى سخن مىگويى زياد گرداند-اعلام مىكنيم كه به تحقيق به ما اذن داده شده كه تو را با مكاتبه و مأموريت دادن ابلاغ پيامها و امورى كه به موالى و دوستان ما (آنانكه با تو سروكار دارند) ابلاغ مىكنى، مشرّف گردانيم.)
و بعد از جملاتى چند مىفرمايد:
«انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لو لا ذلك لنزل بكم اللاواء و اصطلمكم الاعداء.» (ترجمۀ اين عبارات در سابق گذشت) .
و در پايان اين توقيع مبارك مىفرمايد:
«و اللّه يلهمك الرشد و يلطف لكم بالتوفيق برحمته.» [2]، (و خداوند به تو الهام رشد و صلاح فرمايد و شما را به رحمتش مورد لطف قرار داده توفيق عنايت فرمايد.)
و توقيع دوم بدين جملات افتتاح مىشود:
«من عبد اللّه المرابط فى سبيله الى ملهم الحق و دليله» ،
(اين نامه از بندۀ خدا كه نگهبانى در راه خدا مىكند به سوى ملهم حق و راهنماى حق فرستاده مىشود.)
كلمۀ «ملهم» ممكن است مفتوح باشد و ممكن است مكسور باشد بنابر احتمال اول مقصود اين است كه به شيخ مفيد الهام حق مىشود و لابد الهام كنندۀ او خداوند است. و بنابراين احتمال دوم كه اسم فاعل و مكسور باشد، مقصود اين است كه آن بزرگوار خود الهام حق مىكند و ديگران را متوجه به حق مىفرمايد كه البته احتمال اول ظاهرتر است.
آنگاه مرقوم فرمودهاند:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم سلام عليك ايها الناصر للحق الداعى الى كلمة الصدق» ،
(سلام بر تو اى ياور حق و اى دعوتكنندۀ بسوى كلمۀ صدق و راستى.)
و بعد از عباراتى مىفرمايند:
«و بعد فقد كنا نظرنا مناجاتك عصمك اللّه بالسبب الذى و هبه لك من اوليائه و حرسك من كيد اعدائه. . .»
(ما مناجات تو را نظر كرديم خداوند تو را نگهدارد با آن سبب و وسيلهاى كه از ناحيۀ اولياءش به تو موهبت فرموده و تو را از كيد و مكر دشمنانش حراست فرمايد.)
و بعد از جملات ديگرى باز براى او دعا كرده مىفرمايند:
«حرسك اللّه بعينه التى لا تنام» ،
(خداوند تو را با ديدۀ خود كه هرگز به خواب نمىرود حراست نمايد.)
و در قسمتى ديگر از اين توقيع مبارك مىفرمايد:
«و نحن نعهد اليك ايها الولى المخلص المجاهد فينا الظالمين ايّدك اللّه بنصره الذى ايّد به السلف من اوليائنا الصالحين انه من اتقى ربه من اخوانك فى الدين و خرج مما عليه الى مستحقيه كان آمنا من الفتنة المبطلة و محتها المظلمة المظلّة و من بخل منهم بما اعاره اللّه من نعمته على من امره بصلته فانّه يكون خاسرا بذلك لا و لاه و آخرته»
(و ما اين مطلب را به تو مىگوئيم-اى ولى بااخلاص و اى كه در راه ما با ظالمين جهاد و مبارزه مىكنى خداوند تو را تأييد فرمايد با آن نصرتى كه گذشتگان صالح از اولياء ما را تأييد فرمود-هركس از برادران تو (شيعه) در دين خودش از خداوند تقوى و پروا داشته باشد و حقوقى را كه بر او واجب شده و به عهدهاش آمده به مستحقين آن ادا كند از فتنۀ باطل و مشكلات و پىآمدهاى تاريك و فراگير آن در امان خواهد بود و هركس به نعمتهايى كه خداوند به او مرحمت فرمود، بخل بورزد و از پرداخت آن به كسانىكه خداوند امر به احسان به آنان فرموده امتناع نمايد با اين عملش در دنيا و آخرت زيانكار خواهد بود.)
و در پايان مرقوم فرمودند:
«هذا كتابنا اليك ايها الولى الملهم بالحقّ العلى باملائنا و خط تقتنا فاخفه عن كل احد و اطوه و اجعل له نسخة تطلع عليها من تسكن الى امانته من اوليائنا شملهم اللّه ببركتنا ان شاء اللّه. . . [3] »
(اين نامه و نوشته ما به سوى تو است اى وليىّ كه حق بلندپايه را الهام شدهاى كه به املاء ما و خط شخص مورد اعتماد ما نوشته شده پس آن را از هركسى پوشيده دار و جمع كن و ببند آن را و نسخهاى از آن براى اطلاع كسانىكه اطمينان به امانت و صداقت آنها دارى و مىدانى كه از اولياء مايند استنساخ كن. خداوند همه آنها را مشمول بركات ما قرار دهد.
انشاء اللّه.)
خوانندگان گرامى! عباراتى را كه از اين دو توقيع مبارك ياد كرديم روشنگر عنايات بىكران و الطاف خاصه حضرت بقية اللّه «ارواحنا له الفداء» درباره شيخ مفيد به شمار مىرود و دعاهاى مكررى كه حجت بالغه خدا درباره اين مجتهد بزرگ و عالم كمنظير فرموده بزرگترين گواه بر اين است كه آن عالم جليل مورد توجه كامل و مشمول الطاف حضرت حجة بن الحسن «عجل اللّه تعالى فرجه» بودهاند. لذا همانگونه كه اصل صدور توقيع براى آن عالم جليل آنهم نه يكى بلكه دو توقيع، دليل بر عنايت حضرت مهدى موعود نسبت به آن بزرگوار مىباشد، بلكه از بعضى از عبارات علماء استفاده مىشود كه توقيع ديگرى نيز به افتخار آن بزرگ مرد صدور يافته است.
چنانكه محقق بزرگ شيخ اسد اللّه شوشترى مىفرمايد: اجماع علماء اماميه نقل شده بر اينكه براى شيخ مفيد توقيعات معروفه از ناحيه حضرت مهدى عليه السّلام صادر شده است و بعد فرموده كه اين توقيعات مشتمل بر مزايا و فضائل ارزشمندى براى آن بزرگوار است.[4]»
و مرحوم تنكابنى مىگويد: در ايام غيبت كبرى توقيعى بيرون نيامده مگر براى شيخ مفيد.
نظارت حضرت ولى عصر عليه السّلام بر فتاوى شيخ مفيد
از مطالبى كه بسيار معروف و مشهور است جريان فتواى شيخ مفيد در مورد زن باردارى كه از دنيا رفته بود و اصلاح فتواى آن بزرگوار از ناحيۀ حضرت ولى امر «ارواحنا له الفداء» مىباشد و اين داستان ما را كاملا روشن مىكند كه حضرت ولى اللّه الاعظم عليه السّلام كمال عنايت به شيخ مفيد داشتهاند.
مرحوم ميرزا محمد تنكابنى رحمة اللّه چنين مىنويسند:
«گويند از دهات كسى به خدمت شيخ رسيد و سوال كرد كه زنى حامله فوت كرده و حملش زنده است آيا بايد شكم آن زن را شكافت و طفل را بيرون آورد يا اينكه با آن حمل او را دفن كنيم؟ شيخ فرمود: با همان حمل او را دفن كنيد آن مرد برگشت در اثناء راه ديد كه سوارى از پشت سر مىتازد و مىآيد، چون نزديك رسيد گفت: اى مرد، شيخ مفيد فرموده است كه شكم آن زن را پاره كنيد و طفل را بيرون آوريد و زن را دفن كنيد، آن مرد چنين كرد بعد از چندى جريان را براى شيخ نقل كردند
شيخ فرمود: من كسى را نفرستادم و معلوم است كه آن آقا حضرت صاحب الزمان عليه السّلام بوده، الحال كه در احكام شرعيه خبط و خطا مىنمائيم همان بهتر كه ديگر فتوى ندهيم. پس در خانه را بست و بيرون نيامد ناگاه از حضرت صاحب الامر عليه السّلام توقيعى به سوى شيخ بيرون آمد كه بر شماست كه فتوى بدهيد و برماست كه شما را تسديد كنيم و نگذاريم درخطا واقع شويد، پس شيخ بار ديگر به مسند فتوى نشست[5] .»
اين جريان اولا شاهدى بزرگ بر عظمت مقام والاى شيخ مفيد است.
ثانيا دليل بزرگى بر اين است كه امام عصر «ارواحنا له الفداء» فتاوى شيخ مفيد را زير نظر داشته و مواظبت و مراقبت بر آراء و انظار او مىفرمودهاند، و هرگاه متمايل به خطا مىشده به طريقى ولو با فرستادن مأمور غيبى، حكم صحيح و الهى را به استفتاءكنندگان مىگفتهاند و خطا و لغزش او را اصلاح مىفرمودهاند.
و بالاتر آنكه اطمينان دادهاند و جلو ناراحتى او را گرفتهاند و رسما از او خواستهاند كه به مسند فتوى بنشيند و احكام دينى را به مردم بگويد و هر زمان كه خطا كرد و دچار اشتباه شد از ناحيۀ ولى زمان تسديد و كمك شود و جلوگيرى از اشتباه او به عمل آيد چنانكه دور نيست از اين جريان استفاده شود كه اين عنايت معنوى شامل حال ديگر عالمان باتقوى و خداجو نيز هست و در مورد آن مراجع نفس كشته و دور از جاهطلبى و هوىپرستى نيز اينگونه جريانات تكرار شود.
بقية اللّه «ارواحنا له الفداء» در سوگ شيخ مفيد
با توجه به مطالب گذشته خيلى طبيعى است كه فقدان چنين عالم گرانمايه و چنين استوانۀ عظيم علمى بر حضرت حجة ابن الحسن «عجل اللّه فرجه» سخت گران تمام شود و آن حضرت به سوگ بنشينند و غصهدار و اندوهگين گردند.
لكن علاوه بر اين مطلب كلى، مطلبى را عالم شهيد مرحوم قاضى نور اللّه شوشترى قدّس سرّه نقل فرموده و علماى ديگر هم در كتابهاى خود آوردهاند و آن اين است كه چند بيت در عزاى شيخ مفيد مشهور است و مستند به حضرت صاحب الامر «ارواحنا له الفداء» مىباشد كه در مرثيه آن عالم بزرگوار گفتهاند و مردم ديدند كه اين اشعار بر قبر او نوشته شده است و اينك آن اشعار:
«لا صوت الناعى بفقدك انه
يوم على آل الرسول عظيم
ان كنت قد غيّبت فى جدث الثرى
فالعلم و التوحيد فيك مقيم
و القائم المهدى يفرح كلما
تليت عليك من الدروس علوم» [6]
(خبر بد آورنده، آهنگ فقدان تو را سر ندهد زيرا آن روز كه خبر مرگ تو را بدهند بر آل پيامبر، روزى بزرگ و سنگين است.اگر تو (اى شيخ مفيد) در ميان خاك پنهان شدى پس علم و توحيد در تو مقيم و متمركز است.هرگاه كه علومى از درسها بر تو قرائت مىشد مهدى قائم شادمان و فرحناك مىگرديد.)
اكنون بنگريد كه چقدر اين مرثيه بلند است و شيخ مفيد داراى چه موقعيت و مكانتى در نزد ولىّ اعظم و حجّت زمان بوده كه چنين مطالب و مضامين بالا و پر ارجى را در مرثيۀ او گفتهاند، از شنيدن خبر وفات او سخت اظهار نگرانى فرموده و روز درگذشت آن مرد بزرگ را روزى عظيم و سخت بر آل پيامبر شمردهاند و او را كانون علم و پاسدار اساس توحيد به شمار آورده و از مناظر درس گفتن شيخ و تعلّم شاگردان در نزد آن بزرگوار به عنوان خاطرۀ فرح و شادمانى ياد فرمودهاند.
١ ) -آخر كتاب مناقب آل ابى طالب.
2 ) -احتجاج طبرسى، ج ٢ ، ص ٣٢٢ و بحار الانوار، ج ۵٣ ، ص ١٧۵
3 ) -احتجاج، ج ٢ ، ص ٣٢۴ ، و علامه مجلسى نيز در بحار، ج ۵٣ ، ص ١٧۶ با كمى اختلاف نقل فرموده.
4 ) -مقابس الانوار، ص ۶
5 ) -قصص العلماء، ص ٣٩٩
6 ) -مجالس المؤمنين، ج ١ ، ص ۴٧٧ و مقابس الانوار، ص ٧