معرفت امام زمان (علیه السلام)/معنای معرفت و راه های کسب معرفت امام علیه السلام
همه ما کم وبیش تاکنون در مورد لزوم «معرفت امام زمان(علیه السلام)»، مطالبی خوانده یا شنیده ایم و به اجمال می دانیم بر اساس روایات قطعی و تردید ناپذیری که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) نقل شده، نداشتن معرفت نسبت به امام زمان (علیهم السلام) به منزله مرگ در زمان جاهلیت؛یعنی مردن در حال کفر و شرک است.
هم چنین از جایگاه و نقشی که در آموزه های اسلامی برای امامان معصوم (علیهم السلام) ترسیم شده است، شناخت داریم،ولی شاید بسیاری از ما نسبت به کم و کیف و لوازم این معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی ندانیم که چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خو داشته باشیم.
این وضعیت برای کسانی که همه افتخارخود را در پذیرش امامان معصوم و اعتقاد به امام عصر(علیه السلام) می دانند، هرگز زیبنده نیست.از این رو، همه باید در حد توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و معرفت امام بکوشیم و معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم.
۱. معنای لغوی و اصطلاحی امام:
الف)معنای لغوی:
امام، واژه ای عربی و به معنای پیشوا، سرپرست و مقتداست.(۱)راغب اصفهانی درباره این واژه می نویسد:«امام کسی است که به او اقتدا می شود، چه شیء مورد اقتدا انسان باشد که به گفتار و کردارش اقتدا شود یا کتابی باشد یا شیء دیگری، چه این اقتدا حق و صواب باشد و چه باطل و ناصواب».(۲)برخی دیگر از لغت نگاران نیز چنین معنایی را از امام ارائه داده اند.(۳)
برخی متکلمان که به معنای لغوی این واژه پرداخته اند،نوشته اند:«معنای لغوی واژه امامت آن است که دیگری مورد تبعیت و پیروی قرارگیرد؛ یعنی رئیس باشد و امام کسی است که مورد تبعیت و اقتدا قرار می گیرد.
از آن جهت که در مفهوم امامت تبعیت و اقتدا نهفته است، به کسی که نماز جماعت برگزار می کند امام گویند؛ زیرا مردم در قیام و رکوع و سجده و تشهّد به وی اقتدا کرده و از او تبعیت می کنند، بنابراین او مورد تبعیت است».(۴)
بنابراین،امامت در لغت به معنای رهبری و ریاست امت است که طبعاً نوعی تبعیت و پیروی گروهی را به همراه دارد. از آن چه گفتیم می توان دریافت که واژه امامت از یک سو «پیشوایی و راهبری» و از سوی دیگر «تبعیت و پیروی» را می رساند، ولی این که این پشوایی و پیروی در چه حوزه و قلمروی باشدیا در چه بعدی از ابعاد زندگی انسان مطرح شود، از مفهوم لغوی واژه امامت خارج است؛هم چنان که عمومیت یا اختصاص در حوزه ای که تبعیت و پیشوایی انجام می شود از این واژه استفاده نمی شود. هم چنین این واژه به خودی خود تعیین کننده بارارزشی مثبت و منفی نیست.
بنابراین، از معنای لغوی این واژه استفاده نمی شود که امامت و پیشوایی در حوزه و قلمرو دینی مردم است یا در حوزه دنیایی آن ها. در واقع قراین و شواهد خارجی است که تعیین کننده هریک از این جنبه های یاد شده است.(۵)
واژه امام درقرآن ۱۲ بار به صورت مفرد یا جمع به کار رفته است.(۶)دراین استعمال ها، امامت به همان معنای لغوی است؛ یعنی به معنای مطلق رهبری و پیشوایی به کار رفته و چیزی بر مبنای آن اضافه نشده است و هرگاه ویژگی و خصوصیتی مدّنظر بوده با قید و قرینه بیان شده است؛مثلاً در یکی از آیات قرآنی می خوانیم:«و جعلناهم أئمّةً یهدون بأمرنا؛(۷)وآنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کنند».
از «یهدون بأمرنا»می فهمیم که امامت مطرح شده دراین آیه، امامت حق است. در آیه دیگری می خوانیم: «و جعلناهم أئمّهً یدعون إلی النّار؛(۸)وآنان را پیشوایانی که به سوی آتش می خوانند،گردانیدیم».در یکی دیگر از آیات قرآن چنین آمده است:«فقاتلوا أئمّة الکفر؛(۹)پس با پیشوایان کفر بجنگید».
از دو قرینه «یدعون إلی النّار» و «أئمّة الکفر» می فهمیم که آن چه در این دو آیه طرح شده،امامت باطل است. هم چنین از بررسی موارد متعددی که واژه امامت در گفتار معصومین(علیهم السلام) به کار رفته است، در می یابیم که این واژه در اصل به معنای مطلق پیشوایی و رهبری است و هر یک از خصوصیات پیش گفته، با قرینه و قید دیگری فهمانده شده است.(۱۰)
درروایات اسلامی،واژه های امام و امامت از جایگاه بسیار برجسته ای برخوردار بوده، از آن به عنوان مقامی الهی یاد شده است که دست اختیار و انتخاب بشر به آن نمی رسد.
از جمله این روایات، می توان به روایتی که از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است، اشاره کرد: «همانا امامت، قدرش والاتر، شأنش بزرگ تر، منزلتش عالی تر، جایگاهش بلندتر و ژرفایش بیشتر از آن است که مردم با خردهای خود به آن برسند یا با آرائشان آن را دریابند یا با انتخاب خود، امامی منصوب کنند. همانا امامت، مقامی است که خدای عزّوجلّ پس از نبوّت و خلّت در مرتبه سوم به ابراهیم خلیل (علیه السلام) اختصاص داده است… .همانا امامت، مقام پیامبران و میراث اوصیا است. همانا امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است».(1۱)
ب)معنای اصطلاحی امام
گروهی ازمتکلمان امامیه، امامت را به «ریاست دینی و دنیایی» تعریف کرده اند؛ مثلاً شیخ مفید در تعریف و توصیف امام می نویسد:«امام، کسی است که در امور دینی و دنیایی مردم به جانشینی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ریاستی فراگیر دارد».(۱۲)
هم چنین خواجه طوسی پس از آن که مسائل مهم بخش امامت را پاسخ گویی به پنچ پرسش «[معنای] امام چیست؟ آیا امام موجود است؟ برای چه امام موجود است؟ امام چگونه است؟ و امام کیست؟» می داند،(۱۳)درپاسخ پرسش نخست می نویسد: «امام کسی است که ریاست فراگیر در امور دینی و دنیایی را اصالتاً نه به نیابت از دیگری در این دنیا به عهده دارد».(۱۴)
گرچه این دو عبارت به توصیف امام می پردازد، ولی تا حد بسیاری مفهوم امامت را بیان می کند،لذا خواجه طوسی آن را کامل تر از سایر تعریف ها ومنطق بر معنای اصطلاحی و کلامی «امامت» می داند. در این تعریف ها صراحتاً آمده است که امامت در معنای اصطلاحی و کلامی خویش دو حوزه دین و دنیا را در بر می گیرد؛ یعنی امامت همان گونه که ریاست و مرجعیت در امور دینی است، مرجعیت در امور دنیایی نیز می باشد.(۱۵)
۲. معرفت امام در آموزه های اسلامی:
«معرفت امام» جایگاه و اهمیت ویژه ای در آموزه های اسلامی دارد و در سخنان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) تأکید فراوانی برآن شده است.
برای روشن تر شدن این موضوع به برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، اشاره می کنیم:
1) در روایتی که به صورت متواتر(۱۶)و از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، نشناختن امام زمان و معرفت نداشتن نسبت به او با مردن در عصر جاهلیت (عصر کفر و شرک) برابر دانسته شده است.
در این روایت می خوانیم: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است».(۱۷)
2) امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «هرکس در حالی که امامی نداشته باشد، بمیرد،مردنش، مردن جاهلیت است و هر آن که درحال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن یا تأخیراین امر [دولت آل محمد(علیهم السلام)]، او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته، هم چون کسی که در خیمه قائم [(علیه السلام)] با آن حضرت باشد».(۱۸)
3) حارث بن مغیره از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می کند: «به ابوعبدالله [امام صادق](علیه السلام) عرض کردم: آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«کسی که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؟ فرمود:«آری». گفتم: جاهلیت کامل یا جاهلیتی که امامش را نشناسند؟ فرمود: «جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی».(۱۹)
۳. ضرورت معرفت امام:
حال این پرسش مطرح می شود که چرا در آموزه های اسلامی این همه بر لزوم معرفت امام تأکید شده است؟ برای یافتن این پرسش،لازم است که نگاهی اجمالی به جایگاه امام و امامت در مکتب اسلام داشته باشیم:
۱. در روایتی که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: «امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. امامت، اساس رشد یابنده اسلام و شاخه بلند آن است. تمامیت نماز و روزه و حج و جهاد و گردآوری مالیات و صدقات و اجرای حدود و احکام و حراست از مرزهای اسلام، همه به دست امام است. حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می کند و حدود خدا را برپا می دارد و از دین خدا دفاع می کند. او با حکمت و اندرز و حجّت رسا [مردم] را به راه پروردگارش فرا می خواند».(۲۰)
با توجه به روایت به خوبی روشن می شود که بقای همه اصول و فروع اسلام به وجود امام بسته است و آموزه های اسلامی جز با وجود امام محقق عینی و عملی نمی یابد. از این رو کسی که امام زمانش را نشناسد، هیچ بهره ای هم از اعمال خود نخواهد برد.
۲. در روایتی که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده، این موضوع با صراحت بیشتری بیان شده است. آن حضرت می فرماید: «بالاترین مرتبه امر [دین] و کلیدش و در همه چیز و مایه خرسندی خدای رحمان، پیروی از امام بعد از شناخت اوست. همانا خدای عزّوجلّ می فرماید:«هرکس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت خدا را فرمان برده و هر کس روی برگردان شود، ما تو را برایشان نگهبان نفرستاده ایم»، همانا اگر مردی شب ها را به عبادت به پا خیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود و امر ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او باشد، برای او ثواب خدای عزّوجلّ حقّی نیست و او از اهل ایمان نباشد».(۲۱)
این روایت، ضرورت فلسفه تأکیدهای فراوان اسلام بر شناخت امام را به خوبی آشکار می کند و روشن می سازد که معرفت امام از آن رو اهمیت دارد که مقدمه پیروی و اطاعت از اوست. به همین دلیل است که می بینیم در بسیاری از روایت های «من مات» به جای تعبیر «و لم یعرف إمام زمانه» ، عبارت هایی چون «و لیس علیه إمامٌ»(۲۲) یا «و لیس له إمامٌ»(۲۳)یا «و لیس له إمامٌ یأتم به»(۲۴)،«و لیس له إمام یسمع له و یطیع»(۲۵)«ولیس علیه طاعةٌ»(۲۶)،«و لیس فی عنقه بیعةٌ»(۲۷)آمده است که همه آن ها برمقدمه بودن معرفت برای پیروی و اطاعت ازامام،به عنوان شرط نجات و رستگاری دلالت می کند.
۳. توجه به روایت ذیل که ازامام حسین (علیه السلام) نقل شده است این موضوع را روشن تر می سازد.آن حضرت دراین روایت با اشاره به فلسفه آفرینش انسان می فرماید: «هان ای مردم! همانا خداوند
– بزرگ باد یاد او – بندگان را نیافرید مگر برای این که او را بشناسند. پس هر گاه او را بشناسند، او را بپرستند و هر گاه او را بپرستند، با پرستش او، از بندگی هر آن چه جزخداست، بی نیاز شوند. مردی پرسید: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت، معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید ازاو فرمان برند، بشناسند».(۲۸)
بنابراین، می توان گفت: فلسفه آفرینش انسان، رسیدن به مقام معرفت خداست.این معرفت حاصل نمی شود مگر به معرفت امام و حجّت عصر (علیه السلام)؛ زیرا امام،آیینه تمام نمای حق و واسطه شناخت خداست، چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ما دانایان (برپا دارندگان) به امر خدا و دعوت کنندگان به راه او هستیم به واسطه ما خدا شناخته و پرستیده می شود.ما راهنمایان به سوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم، خدا پرستیده نمی شد».(۲۹)
درروایت زیر که از امام علی (علیه السلام) نقل شده،ارتباط بین معرفت امام و سعادت و رستگاری انسان ها،به بیان دیگری توضیح داده شده است:«خوشبخت ترین مردم کسی است که فضل و مقام ما را بشناسد و به وسیله ما به خدا نزدیک شود و دوستی ما یکدل و مخلص باشد و به آن چه ما بدان فراخواندیم عمل کند و از آن چه ما نهی کردیم دست بردارد.چنین کسی از ماست و درسرای ماندگاری (بهشت) با ماست».(۳۰)
۴. توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آن ها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع شناخت حجّت خدا و نقش آن در زندگی انسان رهنمون می سازد. بر اساس روایتی که زرارة بن اعین از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند، آن حضرت پس از پیش گویی غیبت قائم(علیه السلام) در پاسخ این پرسش زراره که: اگر آن زمان را درک کردم، چه عملی را پیشه خود سازم؟
می فرماید: «ای زراره! اگر آن زمان را درک کردی پیوسته این دعا را بخوان:بارالها! خودت را به من بشناسان؛ که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. بار الها! فرستاده ات را به من بشناسان؛ که اگر فرستاده ات را به من نشناسانی،حجّت تو را نخواهم شناخت. بار الها!حجّت خود را به من بشناسان؛ که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه می شوم».(۳۱)این دعا با اندک تفاوتی،دریکی از توقیعات امام عصر (علیه السلام) نیز آمده است.(۳۲)
۴. مفهوم معرفت امام:
شیخ صدوق (ره) درباره ضرورت معرفت امام و آن چه که هر مسلمان باید در مورد امام خود بداند،می نویسد: «بر ما واجب است که پیامبر[اسلام] و امامان پس از او را که درود خدا برآنان باد، با نام ها و ویژگی هایشان بشناسیم.
این امر، فریضه واجبی است که برما لازم آمده است و خداوند عذر هیچ کس را در مورد آن نمی پذیرد،خواه جاهل [قاصر] باشد و خواه [جاهل] مقصّر».(۳۳)نویسنده کتاب ارزشمند «مکیال المکارم»، مراد و مقصود از «معرفت امام» را که در روایت ها بر آن ها تأکید شده است،چنین توضیح می دهد: «بدون تردید،مقصود از شناختی که امامان ما-درودها و سلام های خداوند بر ایشان باد- تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امرفرموده اند، این است که ما آن حضرت را چنان که هست بشناسیم، به گونه ای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه های ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدّعیان دروغین باشد.
چنین شناختی جز به دو امر به دست نمی آید: شناختن شخص امام به نام و نسب و دوم،شناخت ویژگی های او. به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است».(۳۴) باید دانست شناخت ویژگی های امام، در عصر ما از اهمیت بیشتری برخورداراست و در واقع، این نوع شناخت می تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحوّل باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگی های امام عصر(علیه السلام) و نقش و جایگاه آن حضرت در هستی و فقرو نیاز خود نسبت به او آگاه شود،هرگزازیاد و نام آن حضرت غافل نمی شود.
نکته ای که باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان(علیه السلام) از شناخت دیگر امامان معصوم(علیهم السلام) جدا نیست. اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمه هدی آگاه شد، صفات و ویژگی های آن ها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آن ها پی برد، به یقین، به شناختی شایسته از امام عصر(علیه السلام) نیز دست می یابد.
۵. راه های به دست آوردن معرفت:
معرفت امام زمان(علیه السلام) نیز چون برخی دیگر از معرفت ها از دو طریق حاصل می شود:
الف)معرفت اکتسابی:
یکی ازراه های پی بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شیعه به طور کلی و امام عصر(علیه السلام) به طور خاص، مطالعه و تأمّل در کتاب ها و مقاله هایی است که دراین زمینه نگاشته شده است.(۳۵)هم چنین خواندن زیارت و تأمّل و تدبّر در اوصافی که در این زیارت برای ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل شده، در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام درهستی بسیار مؤثر است.(۳۶)شاید بتوان گفت شناخت نشانه های ظهور نیز یکی از فروع شناخت امام عصر(علیه السلام) است؛ زیرا شناخت دقیق نشانه های ظهور سبب می شود انسان، فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیّادانی که ادّعای «مهدی» بودن دارند، نیفتند.
برای ظهورمنجی آخرالزمان،نشانه های حتمی و تردید ناپذیری شمرده شده است که با مشاهده آن ها به حقانیت آن منجی و این که او واقعاً همان امام منتظر؛یعنی امام مهدی (علیه السلام) است، می توان پی برد. بنابراین، بر همه منتظران لازم است که پس از شناخت کامل امام عصر(علیه السلام)،به مطالعه و شناسایی نشانه های ظهور نیز بپردازند.(۳۷)
ب)معرفت اعطایی:
درآموزه های اسلامی بر تأثیر پرهیزکاری و انجام اعمال شایسته در حصول معرفت راستین و نهادینه شدن آن در وجود آدمی بسیارتأکید شده است.
بر اساس این آموزه ها انسان می تواند با عمل کردن به آموخته های خود،مرزهای دانایی اش را گسترش دهد و به آن چه نمی داند دست یابد. قرآن کریم دراین زمینه می فرماید:«یاأیها الّذین آمنوا إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً؛(۳۸)ای کسانی که ایمان آورده اید، اگرازخدا پروا دارید، برای شما [نیروی] تشخیص حق از باطل قرار می دهد».
و درجایی دیگر می فرماید: «إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصّالح یرفعه؛(۳۹)سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود و کارشایسته به آن رفعت می بخشد».
امام باقر (علیه السلام) نیز در زمینه نقش عمل به دانسته ها در افزایش دانایی می فرماید:«هرکس به آن چه می داند، عمل کند، خداوند آن چه را نمی داند به او می آموزد».(۴0)بنابراین، کسانی که در پی امام عصر، معرفت امام عصر (علیه السلام) و راه یافتن به ولایت ایشان هستند باید افزون بر مطالعه و تحقیق و تدبّر در ویژگی های امامان معصوم (علیهم السلام)، در پیروی از این بزرگواران و دوری از مخالفت آن ها نیز بکوشند و خود را از همه آلودگی هایی که پیشوایان معصوم نمی پسندند،پیراسته سازند. در این صورت است که می توان امیدوار بود انوار معرفت این حجت های الهی در قلب ما راه یابد.
درروایتی که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است،دراین زمینه چنین می خوانیم: «ای ابا خالد!به خدا سوگند بنده ای ما را دوست ندارد و ازما پیروی نکند تا این که خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بنده ای را پاکیزه نمی کند تا این که تسلیم محض ما شده و با ما آشتی کرده باشد. پس چون با ما از درآشتی درآمد،خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز رستاخیز ایمنش سازد».(41)
ناگفته نماند که در این راه باید عنایت حضرت حق نیز مدد جوییم و-هم چنان که در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم،ملاحظه شد-از درگاه الهی نیز توفیق شناخت حجّتش را درخواست کنیم تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یابیم.
۱. ابن منظور،لسان العرب،ج۱، صص ۲۱۳ و ۲۱۴٫
۲. ابوالقاسم حسین بن محمد، راغب اصفهانی،مفردات الفاظ القرآن فی غریب القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، ص ۲۰٫
۳. برای نمونه ر.ک: اسماعیل بن حماد جوهری،الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق: احمد الغفور عطار، ج۵، ص۱۸۶۵؛احمد بن محمد الفیومی، المصباح المنیرفی غریب شرح الکبیر، ص۲۳٫
۴. محمود حمصی رازی، المنقذ، ج۲، ص۲۳۵٫
۵. سعید ضیائی فر، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص ۵۵۲٫
۶. گاهی امام به معنای پیشوا و رهبر، بدون اشاره به خصوصیات آن می باشد؛ مثل آیه: «یوم ندعو کلّ أناس بإمامهم» (سوره اسراء(۱۷) آیه ۷۱) و گاهی به چیزی اطلاق می شود که در پیش روی انسان قراردارد؛مثل آیه: «و إنّهما لبإمامٍ مبینٍ» (سوره حجر (۱۵) آیه ۷۹) و گاهی به معنای رهبری به سوی حق یا رهبری به سوی باطل است.
۷. سوره انبیاء (۲۱) ،آیه ۷۳٫
۸. سوره قصص (۲۸)، آیه۴۱٫
۹. سوره توبه (۹)، آیه ۱۲٫
۱۰. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، صص ۵۵۳-۵۵۵٫
۱۱. الکافی، ج ۱، باب نادر جامع فی فضل الإمام و صفاته، صص ۱۹۸-۲۰۰، ح۱٫
۱۲. شیخ مفید، النکت الاعتقادیة، مندرج در سلسله:مصنفات الشیخ المفید، ج ۱۰، ص۳۹٫
۱۳. خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص نقد المحصل، ص ۴۲۵٫
۱۴. همان،ص۴۲۶؛ وی در ادامه، این تعریف را کامل تر از سایر تعریف ها و غیرقابل اعتراض می داند؛ زیرا می توان معنای اصطلاحی را به گونه ای که در موارد استعمالش اطراد و رواج داشته باشد، به کاربرد.
۱۵. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، صص ۵۶۴-۵۶۵٫
۱۶. «تواتر» [در لغت] یعنی یکی پس از دیگری و همراه با فاصله… و در اصطلاح، حدیث «متواتر»، خبر جماعتی است که سلسله روات آن تا به معصوم در هر طبقه به حدی باشد که امکان توافق آن ها بر کذب به طورعادی محال باشد و موجب علم گردد».سید رضا مؤدب، علم الحدیث:پژوهشی در مصطللح الحدیث یا علم الدرایة،ص۲۳، ر.ک: کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث و درایة الحدیث، ج۲، ص۳۳٫ خبرمتواتر به لفظی،معنوی و اجمالی تقسیم شده است. «متواترلفظی، خبری است که همه ناقلین، مضمون آن را یکسان و با الفاظ واحد ذکر نمایند و با هم تطابق لفظی دارند… متواتر معنوی،خبری است که همه ناقلین مضمون واحدی را با عبارات مختلف نقل می نماید» علم الحدیث: پژوهشی در مصطلح الحدیث یا علم الدرایة،ص۲۷٫ «متواتر اجمالی و آن علم اجمالی به صحت یکی از چند حدیثی است که در یک موضوع وارد شده» علم الحدیث و درایة الحدیث، ص۳۷٫
۱۷. ر.ک:الکافی، ج ۱، ص ۳۷۶، ح ۲، ص ۳۷۷، ح ۳ و ج ۲، ص ۲۱، ح
۹؛ الغیبة، ۱ کتاب الغیبة نعمانی،ص ۱۳۰، ح ۶؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۹، ح ۹؛ بحارالأنوار، ج ۸، ص ۳۶۸، ج ۳۲،صص ۳۲۱ و ۳۳۱، ج ۵۱، ص ۱۶۰و ج ۶۸،ص ۳۳۹؛سلیمان بن ابراهیم القندوزی، ینابیع المودة،ج ۳، ص ۳۷۲؛ برای مطالعه بیشتر در زمینه جایگاه این روایت در متون روایی شیعه و اهل سنت، ر.ک: مهدی فقیه ایمانی،شناخت امام یا راه رهایی از مرگ جاهلی،او خواهد آمد،صص ۹۳-۱۱۵٫
۱۸. الکافی، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۵٫
۱۹. همان،ص ۳۷۷، ح ۳٫
۲۰. همان،ص ۲۰۰، ح ۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۷۶٫
۲۱. الکافی،ج ۲، ص ۱۹، ح۵٫
۲۲. ر.ک: همان ج ۱، ص ۳۷۶، ح ۱٫
۲۳. ر.ک: همان، ح ۲٫
۲۴. ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۱۸۵، ح ۱۶۹۹٫
۲۵. ر.ک:محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، الإختصاص، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری،صص ۲۶۸ و ۲۶۹٫
۲۶. ر.ک:ابن حجر هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۲۳٫
۲۷. علی بن حسام الدین المتقی البرهان الفوری،کنزالعمال فی سنن الأقوال و الأفعال،ق،ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۲۶۳٫
۲۸. گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام) (ترجمه موسوعة الکلمات الإمام الحسین (علیه السلام) صص ۶۰۴ و ۶۰۵٫)
۲۹. بحارالأنوار، ج ۲۶، ص ۲۶۰، ح۳۸٫ هم چنین ر.ک:همان، ص ۲۴۷،ح۱۴٫
۳۰. شرح غرورالحکم و درر الکلم، ج ۲، ص ۴۶۱، ح ۳۲۹۷؛محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه همراه با ترجمه فارسی، ترجمه: حمیدرضا شیخی، ج ۵، ص ۲۴۸۰، ح ۸۵۸۴٫
۳۱. کمال الدین و تمام النعمة،ج ۲، باب ۳۳، صص ۳۴۲ و ۳۴۳، ح ۲۴٫
۳۲. ر.ک:همان، باب ۴۵، ص ۵۱۲، ح ۴۳٫
۳۳. محمد بن علی حسین شیخ صدوق، الهدایة [فی الاصول و الفروع]، صص ۲۸ و ۲۹٫
34. المکارم فی فوائد الدعا للقائم، ج ۲، ص۱۰۷٫
۳۵. ازجمله آن ها به کتاب های زیر می توان اشاره کرد: الکافی، ج ۱، کتاب الحجة، صص ۱۶۸-۴۳۸؛ الهدایة، صص ۳۰-۵۰؛ابو جعفر محمد بن حسن صفار قمی،بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)،لطف الله صافی گلپایگانی، معرفت حجت خدا شرح دعای أللهم عرّفنی نفسک، سید محمد بنی هاشمی، معرفت امام عصر (علیه السلام)؛ سید حسن میر جهانی طباطبایی، ولایت کلیه، تحقیق و تصحیح: سید محمد لولاکی؛ «جایگاه امام معصوم (علیه السلام) در نسبت با کل هستی»؛ گفت و گو با آیت الله محمد علی گرامی، موعود، سال اول، ش ۲، خرداد و تیر۱۳۷۶ و ش۱۳، مرداد و شهریور ۱۳۷۶؛ سید محمد مهدی میرباقری، «معرفت الله، معرفت ولی خداست». موعود، سال پانزدهم، ش ۷۰، آذر ۱۳۸۵؛ «معرفت امام عصر(عج): اقتراح با حضورحجج الاسلام و المسلمین محمدباقر تحریری، سید محمدمهدی میر باقری و دکترابراهیم شفیعی سروستانی»، موعود،سال دوازدهم،ش ۸۶ و ۸۷، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶٫
۳۶. زیاراتی مانند زیارت جامعه کبیره علاقه مندان را در این زمینه یاری می کند.
۳۷. برای آشنایی با نشانه های ظهور می توان به کتاب های زیرمراجعه کرد: سیدحسین میرجهانی، نوائب الدهور فی علایم الظهور، دو جلد در چهارمجلد؛ علی کورانی، عصر ظهور، ترجمه کتاب عصر الظهور، ترجمه: عباس جلالی؛ کامل سلیمان، روزگارهایی یوم الخلاص، ترجمه: علی اکبر مهدی پور، ج۲، صص ۸۱۷-۸۸۷؛ محمد خادمی شیرازی، نشانه های ظهور او. برای آشنایی بیشتر با منابع مطالعاتی موضوع نشانه های ظهور، ر.ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، «آخرالزمان شناسی در آثاراسلامی» مندرج در کتاب پیشگویی ها و آخرالزمان مجموعه مقالات.
۳۸. سوره انفال(۸)، آیه ۲۹؛ ر.ک: سوره طلاق(۶۵)، آیه ۲ و ۳٫
۳۹. سوره فاطر (۳۵)، آیه ۱۰٫
40. بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۸۹، ح ۴۴٫
41. الکافی،ج ۱، ص ۱۹۴، ح ۱٫
منبع:نشریه موعود،شماره ۱۰۶ با اندکی دخل و تصرف
برگرفته از سایت :راسخون
مرجع : سایت عصر انتظار