سه حکایت از کرامات علامه مجلسی رحمه الله علیه

سه حکایت از کرامات علامه مجلسی رحمه الله علیه

حکایت اول :

در یکى از تألیفات سید محمد مجاهد *  آمده که مردى عالم خراسانى که با مجلسى اول آخوند ملا محمد تقى طاب ثراه صداقت (و دوستى) داشته نقل کرده که از کربلا مراجعت مى‏کردم در اثناى راه خواب دیدم که داخل خانه‏اى شدم که در آن خانه پیغمبر خدا و ائمه هدى سلام الله علیهم تشریف داشتند و بترتیب نشسته بودند و حضرت حجت منتظر عجل الله فرجه زیر دست همه آنها نشسته بود و مرا زیر دست آن بزرگوار نشانیدند ناگاه دیدم که آخوند ملا محمد تقى طاب ثراه شیشه گلابى آوردند و آن بزرگواران استعمال کردند و بعد از ایشان من استعمال کردم بعد از آن آخوند مذکور رفت و قنداقه طفلى را آورد و بر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) داد و عرض کرد دعائى در حق این طفل مى‏خواهم که خداوند او را مروج دین گرداند آن حضرت آن قنداقه را گرفته در حق او همان دعا کرد پس آن حضرت آن قنداقه به امیرالمؤمنین داد و فرمود در حق آن دعا کن آن حضرت او را گرفته نیز همان دعا کرد پس به امام حسن (علیه السلام) داد و همان دعا کرد و همچنین تا نوبت به امام عصر (علیه السلام) رسید آن حضرت نیز آن دعا کرد پس آن حضرت آن قنداقه را به من داد و فرمود که:

تو هم در حق او نیز دعا کن من هم گرفته همان دعا کردم پس از خواب بیدار شدم اتفاقاً عبورم در آن سفر به اصفهان افتاد و به جهت آشنایى و صداقت بر آخوند ملا محمد تقى وارد شدم و بعد از ورود آخوند مذکور از اندرون خانه خود قنداقه طفلى را آورد و بدست من داد و فرمود که این طفل امروز متولد شده در حق او دعا کن که مروج دین شود من آن قنداقه را گرفته همان دعا کردم پس خواب بخاطرم آمد از براى ایشان نقل کرده مسرور گردید.

 

حکایت دوم :

و نیز از همان کتاب نقل شده که در زمان مجلسى دو نفر بودند که با او عداوت داشتند و غیبت او را مى‏کردند اتفاقاً یکى از آن دو نفر در خواب دید که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) با امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خانه مجلسى آمد و پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) دست راست مجلسى را گرفت و امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست چپ او را و فرمودند که بیا برویم و او را بردند آنشخص از خواب بیدار شد و آن واقعه را براى رفیق خود خود نقل کرد آن رفیق گفت که من هم همین خواب را دیدم شاید مجلسى امشب وفات کرده.

چون صبح به خانه مجلسى رفتند دیدند که آن بزرگوار وفات نموده در همان شب، از وقوع واقعه تعجب کردند و از کرده خود نادم شدند.

 

حکایت سوم :

و نیز نقل کرده مردى از اهل بحرین اخلاص و ارادت به آخوند مجلسى داشت لهذا به زیارت او آمده دانست که وفات کرده مهموم شد اتفاقاً شب در خواب دید که در مکانى منبرى بلند نصب شده و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بر آن بالا رفت و نشست و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم بر آن بالا رفت و پائین‏تر نشست و یک صف از انبیاء در برابر او صف بسته ایستادند و جمعى دیگر هم پشت آن صف صفوف بسته ایستادند و مجلسى هم در میان آن صفوف بود.

پس رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود که آخوند ملا محمد باقر پیش بیا دیدم که مجلسى نزدیک آمده از صف انبیا گذشت پس رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود بنشین مجلسى ادب کرده ننشست دیگر دفعه فرمود: بنشین عرض کرد: فدایت شوم با وجود اینکه انبیا ایستاده‏اند چگونه من بنشینم؟ پس آنحضرت به انبیاء فرمود بنشینید تا آنکه آخوند بنشیند ایشان نشستند و آخوند هم نشست.

مؤلف گوید: که کرامات این بزرگوار محتاج بذکر و اظهار نیست زیرا که مقامات و کمالات او از غایت اشتهار کالشمس فى رابعه النهار است و اگر نباشد مگر تألیفات باقیه آنجناب در هر باب که گویند معادل روزى یکهزار بیت از عمر شریف او مى‏شود کفایت مى‏نماید خصوص کتاب بحارالانوار که گویند که تاریخ ولادت او مطابق با عدد جامع بحارالانوار است که سنه هزار و سى و هفت مى‏شود و عمر شریف او تقریباً هشتاد و چهار سال بوده جزاه الله عن الاسلام و اهله خیر جزاء ان شاء الله.

 

* صاحب مفاتیح الاصول و فرزند صاحب ریاض المسائل.

درباره‌ی admin

2 نظر

  1. بیشتر شبیه افسانه است

  2. سپس مسلمانان و خود خطاکارم را سفارش می کنم به تقوای خدا متابعت فرمان های خدا و دوری از خشمگاه های خدا و توکل بر خدا در جمیع امور دنیا و دین و تمسک بریسمان محکم خدا یعنی پیروی آثار ائمه طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین) و بکوشش تمام در نشر آثار امامان و ترویج اخبار آنان- چه آنکه در این زمان وسیله ای نمی دانم که بتوان بدرجات عالیه و سعادات باقیه دست یافت که محکمتر از آن آثار و اخبار باشد.
    وصیت نامه علامه مجلسی رضوان الله علیه

پاسخ دادن به عرفان لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *