امام مهدى در نگاه پیامبر اعظم(ص)

[ad_1]

پایگاه فرهنگی مذهبی سلم :

محمدمهدى حائرى‌پور

پیامبر اکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) آخرین پیامبر خدا و بزرگترین رسول الهى است همان بزرگ مردى که از آغاز خلقت بشارت ظهور و آمدنش در زبان انبیاء الهى آمده است. و دین خدا به رسالت و ابلاغ او لباس کمال و اکمال پوشیده است.

آن پیامبر رحمت براى پس از خود دوازده جانشین معصوم قرار داده که ضامن حیات و بقاى اسلام و عزت و عظمت مسلمین و مؤمنین هستند. اولین آنها امام على بن ابى طالب(ع) و آخرین آنها حجه بن الحسن، مهدى، قائم آل محمد(ع) است.

اینان همه فرزندان و عترت و اهل بیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هستند و پیامبر بزرگوار با همه آنها پیوستگى و ارتباط تام دارد. اینان فرزندان پاک و معصوم و جانشینان بر حق اویند و پیامبر جّد بزرگ ایشان و اصل و اساس و ریشه آنهاست. به گونه اى که اینان همگى از پیامبرند و پیامبر از ایشان. ولى در این میان پیوندها و پیوستگیهاى عمیق و ریشه دار و معنى دارترى بین پیامبر عظیم الشأن و مهدى امت است. پیوندى بینظیر میان آخرین پیامبر و آخرین وصىّ. رابطه اى استوار بین خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهم السلام.

در این گفتار بر آنیم که بعضى از مهمترین کلمات و سخنان گهربار پیامبر بزرگ اسلام را در معرفى چهره تابناک امام مهدى(ع) بیاوریم و مهدى(ع) را در توصیف زیبایى محمّد (صلی الله علیه و آله) تماشا کنیم.

بشارت خدا به پیامبر(صلی الله علیه و آله) درباره مهدى(ع)

هم پیامبر(صلی الله علیه و آله) عزیز است که مورد بشارت خداى بزرگ قرار میگیرد و هم مهدى(ع) عزیز است که خدا به وجود او پیامبرش را مسرور میکند. روزى پیامبر(صلی الله علیه و آله) به میان مردم آمد در حالى که از شدت سرور و خوشحالى متبسّم بود. مردم گفتند: اى رسول خدا، خدا شادى تو را زیاد کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: به راستى هیچ روز و شبى نیست مگر این که مرا در آن تحفه اى از سوى خداست و اما امروز خدایم تحفه اى به من عطا کرد که پیش از این مانند آن را به من نبخشیده بود! جبرئیل از سوى پروردگارم آمد و مرا از او سلام رسانید و گفت، اى محمد خداوند بزرگ از بنیهاشم هفت تن را اختیار کرد که نه در گذشتگان و نه در آیندگان مانندى براى آنان اختیار نکرده و نخواهد کرد.

«انت یا رسول اللّه سیّدالنبیّین و على بن ابیطالب سیّد الوصیّین و الحسن و الحسین سبطاک سیّد الاسباط و حمزه عمّک سیّد الشهداء و جعفر ابن عمک الطیّار فى الجنّه یطیر الملائکه حیث یشاء و منکم القائم یصلّى عیسى بن مریم خلفه اذا اهبطه اللّه الى الارض من ذریه على و فاطمه و من ولد الحسین(ع)؛(۱) آن هفت تن عبارتند از تو اى رسول خدا سرور پیامبران خدا و على بن ابى طالب سرور اوصیاء و حسن و حسین دو سبط تو سرور همه اسباط و حمزه عموى تو سرور شهیدان و جعفر پسر عم تو که در بهشت با فرشتگان پرواز میکند هرجا که بخواهد و از شماست آن قائم که عیسى فرزند مریم پشت سر او به نماز میایستد آنگاه که خدا او را به زمین فرو فرستد.(آن قائم که) از فرزندان على و فاطمه و از فرزندان حسین(ع) است.»

بشارت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ظهور مهدى(ع)

در روایات متعددى که فریقین نقل کرده اند پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) با تعابیر مختلف نسبت به ظهور مهدى(ع) بشارت داده است. در روایتى فرموده است: «لو لم یبق من الدنیا الّایوم واحد لطوّل اللّه عزّ وجلّ ذلک الیوم حتى یخرج رجل من ولدى فیملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً؛(۲) اگر از (عمر) دنیا نمانده باشد مگر یک روز. خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا مردى از فرزندان من قیام کند پس زمین را از عدل و داد پرکند همانگونه که از ظلم و جور پرشده باشد.»

روشن است که این تعبیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) کنایه از حتمى بودن قیام مهدى(ع) است همانگونه که در قرآن کریم در آیه ۵۵ از سوره نور، به حق درباره حکومت مهدى(ع) با عبارت «وعداللّه» آمده است تا بر همگان معلوم شود که حکومت صالحان بر زمین از برنامه هاى قطعى و غیرقابل برگشت الهى است زیرا که وعده هاى خدا تخلف ندارد و خود فرموده است: «انّ اللّه لایخلف المیعاد».(۳)

در روایتى دیگر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) به ظهور مهدى بشارت داده و درباره حکومت مهدى و برخى از ویژگیهاى آن سخن گفته است و در واقع بشارت خود را به توصیف جمال و زیبایى دولت مهدى(ع) مستند فرموده و روزگار بى نظیر او را به خوبى ترسیم کرده است:

«ابشّرکم بالمهدى یبعث فى امتى على اختلاف من الناس و زلازل فیملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض یقسم المال صحاحاً.فقال لرجل ما صحاحا؟ قال بالسویه بین الناس. قال و یملأ اللّه قلوب امه محمد(صلى اللّه علیه و آله) و سلّم غنى و یسعهم عدله، حتى یأمر منادیاً فینادى فیقول: من له فى مال حاجه فما یقوم من الناس الّارجل، فیقول ائت السّدان یعنى الخازن فقل له انّ المهدى یأمرک ان تعطینى مالاً، فیقوله له احث، حتى اذا جعله فى حجره و ابرزه ندم، فیقول کنت اجشع امه محمدٍ نفساً او عجز عنى ما وسعهم؟ قال فیرده فلایقبل منه، فیقال له انّا لانأخذ شیئاً اعطینا؛(۴) شما را به مهدى(ع) بشارت میدهم او در میان اختلاف هاى مردمى برانگیخته میشود پس زمین را از عدالت و داد پر میکند همانگونه که از ظلم و جور پرشده باشد. ساکنان آسمان و زمین از او خشنود خواهند بود. او اموال را به صورت کامل تقسیم میکند. مردى از پیامبر پرسید، مراد شما (از این سخن) چیست؟ فرمود:(یعنى) به صورت مساوى در میان مردم. (سپس) فرمود: و(در آن روز) خداوند دلهاى امت محمّد(صلی الله علیه و آله) را از بینیازى پر میکند و عدالت مهدى همه مردم (و زوایاى زندگى آنها را) فرا میگیرد تا آنجا که مهدى(ع) بر ندا دهنده اى امر میکند تا ندا دهد. پس منادى میگوید: کیست که به مال نیاز داشته باشد؟ پس از میان مردم کسى برنمیخیزد(و مراجعه نمیکند) مگر یک نفر. مهدى(ع) (به او) میگوید: نزد خزانه دار برو و به او بگو مهدى(ع) (مرا فرستاد و) تو را دستور داده که مال به من ببخشى. خزانه دار به او میگوید: آنچه میخواهى بیشمار از اموال برگیر، و آن شخص از اموال برداشته و به دامن خود میریزد و مالک میشود(ولى پس از آن) پشیمان میگردد(و با خود) میگوید: من از همه امت محمد(صلی الله علیه و آله) حریص تر هستم آیا آن چه (از غناى نفس) آنها را فرا گرفته شامل من نگشته است؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:(پس از این) آن اموال را(به خزانه دار) برمیگرداند ولى از او قبول نمیشود و به او گفته میشود. ما مالى را که بخشیدیم باز پس نمیگیریم…»

در این روایت زیبا نکاتى چند قابل توجه است:

  1. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به همه امت بشارت داده است که مهدى(ع) ظهور خواهد کرد آن زمان که مردم در اختلاف و منازعات گرفتار شده اند و گویا هیچ چاره اى و گریزى از آن پراکندگى ندارد و مهدى(ع) اجتماع پراکنده را سامان میبخشد دلهاى جداى از یکدیگر را به هم نزدیک میگرداند. مراد از «زلازل» هم ممکن است همان اختلاف اجتماعى باشد و ممکن است اشاره به زلزله هاى طبیعى پیش از ظهور باشد.
  2. بشارت پیامبر نسبت به شخصیتى بزرگ است که نزد اهل آسمان و زمین محبوبیت دوست داشتنى است و همگان از او و دولت او خشنود و راضى خواهند بود.
  3. مهدى (ع) آن حاکم دادگرى است که ثروت زمین و مواهب مادى الهى و امکانات خدادادى را به عدالت و مساوات در میان مردم تقسیم میکند و به همه تبعیض ها و بیعدالتیها پایان میدهد.
  4. آن روز روزى است که خداوند غنا و بینیاز را در دلهاى امّت قرار میدهد. به همین جهت امت اسلامى بیش از آنکه از بیرون احساس بینیازى داشته باشد از درون بینیاز خواهد بود و این خصلت پایه و اساس بسیارى خوبیها و فضیلت هاى اخلاقى و معنوى خواهد گردید.

توضیح و بیان این تحوّل عظیم در روح آدمى این گونه است که نیازهاى انسانى گاهى واقعى است و در بسیارى از موارد دروغین و کاذب. نیاز واقعى نیاز به اولیات و ضروریات زندگى است که حد و مرز آن معلوم و معین است و به زودى پایان مییابد و به آسانى قابل تأمین است و نیازهاى کاذب، نیازهایى است که بر اساس حرص و طمع در انسان شکل میگیرد و یا به خاطر بلند پروازیها و چشم و هم چشمیها یا خودنمایى و تظاهر و یا حسّ زینت گرایى و تجمّل دوستى و در یک کلام دنیاطلبى و دوستى دنیا. و این بخش از نیازها پایانى ندارد و حد و اندازه اى نمیشناسد و همه همّت و توان انسان را به خود مشغول میکند و به کلّى از آخرت و خدا و معنویت باز میدارد.

اگر آدمى به غناى نفس و بینیازى روحى دست یابد به آنچه که خداوند روزى او مقدر کرده است اکتفا مینموده و از زیاده خواهى و فزون طلبى پرهیز میکند. چنین انسانى به حداقل زندگى هم قناعت میکند و آرام میگیرد و در طلب دنیا خود را خسته نمیکند و تمام وقت، این در و آن در نمیزند بلکه به گونه اى معقول و منطقى و خداپسندانه در طلب مال و ماده میرود و در دولت مهدى که عدالت همه جا را میگیرد همه امت از امکانات لازم براى زندگى مادى بهره مند میشوند و هیچ نقطه اى فراموش نمیشود و از قلم نمیافتد. به همین جهت است که در روایت بالا آمده است که وقتى منادى مهدى(ع) در میان امت اعلام میکند که هر کس نیازمند است بیاید تا مهدى او را بینیاز کند، هیچ کس مراجعه نمیکند مگر یک نفر!(راستى اگر امروز چنین ندائى بدهند چه اتفاقى میافتد!!) و آن یک نفر هم پس از جمع مال فراوان و بیشمار پشیمان میشود و در مییابد که این تقاضاى او خواهشى بر اساس حرص و آزمندى است نه نیاز واقعى! و میداند و خبر دارد که در میان امت و از نزدیکان و آشنایان فراوان هستند کسانى که در امکانات زندگى مانند او و یا کمتر و پایین ترند ولى نیامده اند و ازدحامى و هیاهویى راه نیانداخته اند و در مییابد که او باید مشکل را در جاى دیگر حل کند و باید به غناء نفس و بینیازى درونى برسد والّا نفس حریص سیرى ندارد و پیوسته میخواهد و میطلبد.

پس پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) در این روایت هم نسبت به ظهور شخص مهدى(ع) بشارت داده است و هم نسبت به آن زندگى سعادتمندانه و زیبایى که در روزگار او پدید میآید. هم خبر میدهد که عدالت مهدى(ع) پایان فقر و ندارى است و انسان به رشد و رفاه مادى میرسد و هم مهم تر و بالاتر، از غناء نفس و بینیازى روحى بهره مند میشود و این چنانکه گفته شد آغاز بسیارى از خوبیها و فضیلت هاست و شروع روابط خوب و شیرین اجتماعى.

بشارت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به روزگار مهدى(ع)

در روایات نبوى گاهى به اصل ظهور مهدى بشارت داده شده و گاهى به ویژگیهاى دوره ظهور و یا ویژگیهاى شخصیّتى امام مهدى(ع) که حاکم و والى یگانه آن روزگار است.

در روایات فراوان نسبت به فراوانى و برکتى که در دولت مهدى(ع) نصیب مردم میشود بشارت داده شده و این البتّه از مظاهر عدالت مهدى است. به روایت زیر توجه کنید:

«انّ المهدى من عترتى من اهل بیتى یخرج فى آخر الزمان ینزل(اللّه) له من السماء قطرها و یخرج له (من) الارض بذرها فیملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملأها القوم ظلماً و جوراً؛(۵) همان مهدى(ع) از عترت من است از اهل بیت من. در آخرالزمان قیام میکند. خداوند باران آسمان را براى او فرو میفرستد. و دانه هاى زمینى را برایش میرویاند پس او زمین را از عدل و داد پر میکند همانگونه که قوم(ظالم) آن را پر از ظلم و ستم کرده اند.»

و در روایتى دیگر از حضرتش چنین نقل شده:

«…لاتدع السماء من قطرها شیئاً الاصبه و لا الارض من نباتها الّا اخرجته حتى تمنى الاحیاء الاموات؛(۶) آسمان از باران خود دریغ نمیکند و همه را فرو میریزد و زمین هیچ از روئیدنیهاى خود را نگه نمیدارد و همه را میرویاند و چنان (برکت و فراوانى) میشود که زندگان(بازگشت) اموات را آرزو میکنند.»

و این فراوانى و برکت زمینه بسیار مناسبى است براى این که همه مردم از مواهب الهى بهره مند شوند زیرا که در آن زمان حکومت، حکومت عدالت است و حاکم آن مهدى دادگر و دادگستر. حاکم مهربانى که غم خوار یک یک مردم است و فقر و ندارى را براى هیچ کس نمیپسندد و دارائى و بهره مندى را براى همگان میخواهد و نه خاصان و نزدیکان خود! به این دلیل است که در بیان پیامبر گرامى آمده که امّت (و نه بخشى از بدنه اجتماع) از نعمتى بینظیر و بیسابقه بهره مند میشوند و مهدى به هر نیازمندى – هر که باشد – میبخشد و بیدریغ و بیشمار عطا میکند:

«تنعم اُمتى فى زمن المهدى نعمه لم ینعموا مثلها قط، ترسل السماء علیهم مدراراً و لا تدع الارض شیئاً من النبات الا اخرجته و المال کدوس، یقوم الرجل فیقول یا مهدى اعطنى فیقول خُذ؛(۷)

امت من در روزگار مهدى (عج) از چنان نعمتى برخوردار میشوند که هرگز پیش از آن بهره مند نبوده اند! آسمان پى در پى بر آنها میبارد و زمین چیزى از روئیدنى خود را (از ایشان) دریغ نمیکند مگر اینکه میرویاند و مال انبوه و متراکم و انباشته است (به گونه اى که) مردى برخاسته و میگوید: اى مهدى به من عطا کن! پس مهدى میفرماید: بگیر!».

دقت در متن روایت میرساند که در زمان مهدى (ع) به هیچ وجه قید و بندهاى دست و پاگیر ادارى که مردم را براى رفع نیازهاى زندگى به دردسر و زحمت فراوان میاندازد، وجود ندارد و افراد با صراحت لهجه و آشکارا نیاز خود را مطرح میکنند و با سرعت پاسخ میگیرند. زیرا که در دولت مهدى و در سایه تربیت و رشد قرآنى آن حکومت مردمان تربیت شده اند و بیش از نیاز نمیطلبند و اعتماد کامل میان حاکمیت و مردم وجود دارد و از سوى دیگر خزانه حکومت هم آنقدر سرشار است که به آسانى پاسخ گوى همه نیازهاست.

و هیچ گونه نگرانى نسبت به کسرى بودجه و اعتبار ندارد!

در روایات متعدد آمده است که در حکومت مهدى (ع) فراوانى و برکت است و مهدى (ع) بى دریغ و بى شمار میبخشد زیرا که او حجت خدا و مظهر عطاء الهى است.

و در سایه این فراوانى و بخشش الهى فقر و ندارى که از بزرگترین معضلات اجتماعى در سطح کره خاکى است رفع میشود و هیچ نیازمندى باقى نمیماند: «لا تقوم الساعه حتى یکثر فیکم المال فیفیض حتى یهمّ ربّ المال من یقبل صدقته و حتى یعرضه فیقول الذى یعرضه علیه لا ارب لى؛(۸)

قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه مال در میان شما فراوان میگردد. (به همه جا و هر کسى) میریزد چنانکه صاحب مال به دنبال کسى میگردد که صدقه اش را قبول کند و تا آنجا که مال خود را به کسى عرضه میکند (ولى) آنکه مال به او عرضه شده میگوید: نیازى به آن ندارم».

گویا تعبیر صریح پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبنى بر عرضه شدن مال به شخصى براى این است که نهایت بى نیازى مردم را نسبت به اموال دیگران نشان دهد. چون گاهى دارنده مال به افرادى که گمان به نیاز آنها دارد، خبر میدهد که مالى دارد و حاضر است به آنها ببخشد و گاهى خود مال را حاضر میکند و در معرض چشم و دل اشخاص میگذارد و آنها نمیپذیرند و این دو حالت بسیار متفاوت است.

انکار قائم در بیان پیامبر(صلی الله علیه و آله)

امامت و امام شناسى از ارکان اسلام و مطابق روایات فراوان بر همه واجبات دین مقدم است و اساساً رمز قبولى همه اعمال پذیرش ولایت امام معصوم و حجت خداست. عامه و خاصه اتفاق دارند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ؛کسى که بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته است، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».

مقصود از عدم معرفت به امام زمان، عدم اعتقاد به ولایت او و به دنبال آن عدم اطاعت از اوست و چنین انحرافى منشأ همه گمراهى هاست. به همین جهت است که مرگ چنین کسى، مرگ زمان جاهلیت شمرده شده است.

پیامبر اکرم اسلام در بیانى دیگر در خصوص عدم اعتقاد به مهدى (ع) به عنوان آخرین حجت الهى چنین فرموده اند: «من انکر القائم من ولدى فى زمان غیبته مات (فقدمات) میته جاهلیه؛هر کسى قائم از فرزندان مرا در زمان غیبت او انکار کند پس (با این حال) بمیرد به مرگ جاهلى مرده است.»

اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) انکار قائم (ع) را در زمان غیبت آن حضرت مطرح کرده است به جهت آنست که غیبت آن بزرگوار و طولانى شدن آن سبب میشود که گروه زیادى از اعتقاد به ایشان باز میگردند و این مطلب در روایات فراوان بیان گردیده است و نسبت به آن هشدار داده شده است: «انّ على بن ابى طالب امام امتى و خلیفتى علیهم بعدى و من ولده القائم المنتظر الذى یملأ الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشیرا ان الثابتین على القول به فى زمان غیبته لاعزّ من الکبریت الاحمر.فقام الیه جابربن عبدالله الانصارى فقال: یا رسول الله و للقائم من ولدک غیبه؟ قال: اى و ربى لیمحص اللّه الذین آمنوا و یمحق الکافرین یا جابر انّ هذا لامر من امرالله و سرّ من سرّالله مطوىّ من عبادالله فایاک و الشک فیه فان الشک فى امرالله عزّو جلّ فهو کفر؛(۹) به راستى که على بن ابى طالب امام امت من است و جانشینى پس از من بر امت. و از فرزندان او قائم منتظر خواهد بود همان که خدا به وسیله او زمین را از عدل و داد پر میکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. قسم به آن خدائى که مرا به حق بشارت دهنده مبعوث کرد. آنها که در زمان غیبت او بر اعتقاد به او استوار و پایدار بمانند از گوگرد سرخ نایاب ترند!! جابربن عبدالله انصارى برخاسته و خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: اى رسول خدا آیا براى قائم از فرزندان شما غیبتى خواهد بود؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آرى به پروردگارم سوگند (غیبتى خواهد داشت) و هر آینه خداوند مؤمنان را امتحان میکند. اى جابر، به راستى که این امر، از امور الهى است، و سرى از اسرار اوست که از بندگان خدا پوشیده شده، پس مواظب باش که نسبت به آن تردید نکنى زیرا که شک کردن در امر خداوند کفر است.»

و در قسمتى دیگر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پیوندهاى عمیقى که میان حضرتش و مهدى (ع) وجود دارد را با صراحت بیان میکند و آشکارا ارتباط خاتم الاوصیاء را با خاتم الانبیاء در اعتقاد و اطاعت و عصیان روشن میسازد: «القائم من ولدى…من اطاعه فقد اطاعنى و من عصاه فقد عصانى و من انکره فقد انکرنى و من کذبه فقد کذبنى و من صدقه فقد صدقنى الى الله اشکوا المکذبین لى فى امره والجاحدین لقولى فى شأنه و المضلین لامتى عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا اىّ منقلب ینقلبون؛(۱۰)قائم (ع) از فرزندان من است…و هر که از او اطاعت کند به تحقیق از من اطاعت کرده است و هر که او را نافرمانى کند بى تردید مرا نافرمانى کرده است. و هر که او را در زمان غیبتش منکر شود به راستى که مرا انکار کرده است. هر که او را تکذیب کند قطعاً مرا تکذیب نموده و هر که او را تصدیق کند به تحقیق مرا تصدیق کرده است .

من نزد خدا شکایت خواهم کرد از کسانى که مرا در امر مهدى (ع) (و خبر دادن از او و ظهورش و جایگاهش) تکذیب کنند و گفتار مرا درباره او انکار کنند و امت مرا از راه مهدى گمراه سازند و به زودى آنها که ظلم کردند خواهند دانست که به چه جایگاهى خواهند رفت!!»

بنابراین اعتقاد به مهدى (ع) به عنوان آخرین جانشین بر حق پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله) از بزرگترین واجبات الهى است و هیچ مسلمانى را از آن گریزى نیست زیرا که انکار او برابر با انکار نبوت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) است و انکار پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) برابر با انکار همه انبیاء الهى و اساس نبوت و وحى آسمانى است که همان کفر آشکار است.

این همه تأکید و تشدید بر ضرورت اعتقاد به قائم (ع) نشانگر اهمیت این اعتقاد دینى و نقش آن در حفظ اسلام و دیانت اسلامى در میان مسلمین است و نیز بیانگر خطراتى است که از ناحیه فتنه گران امت و یا دشمن بیرونى متوجه این اعتقاد ناب اسلامى است همانگونه که امروز شاهد دشمنیهاى آشکار با عقیده مهدویت هستیم که شیاطین داخلى و خارجى میکوشند تا با انواع شبهه مردم به ویژه جوانان را در اعتقاد به مهدى (ع) و حقیقت مهدویت سست کنند.(۱۱)

خبر دادن پیامبر از بعضى ویژگیهاى امام مهدى (ع)

در روایات متعددى که در کتب فریقین آمده است، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) از برخى ویژگیهاى مهم حضرت مهدى مانند غیبت آن بزرگوار و راز غیبت و معلوم نبودن زمان ظهور آن حضرت و اقتداء حضرت عیسى(صلی الله علیه و آله) بر ایشان در نماز، خبر داده است.

«المهدى من ولدى تکون له غیبه و حیره تضل فیها الامم یأتى بذخیره الانبیاء علیهم السلام فیملؤها عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً وظلماً؛(۱۲)

مهدى (ع) از فرزندان من است، براى او غیبتى خواهد بود و حیرت و سرگردانى که امت هایى در آن گمراه خواهند شد. او ذخیره و میراث پیامبران الهى را میآورد پس زمین را از عدل و داد پر میکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»

در این حدیث شریف از چند ویژگى مهدى و زمان او خبر داده شده است .

۱- او غیبتى خواهد داشت که اوصیاء پیشین نداشته اند. آنها همه در میان امت ظاهر بوده اند.

۲- در زمان غیبت، حیرت و سرگردانى گروههایى از مردم رخ میدهد و آنها گمراه خواهند شد، به بیان دیگر مهدى(ع) غائب میگردد و گروههاى بسیارى درباره او به حیرت و سرگردانى و گمراهى گرفتار میشوند.

۳- مهدى (ع) میراث دار همه انبیاء الهى است و در هنگام ظهور با نشانه ها و آثار پیامبران ظهور خواهد کرد. در روایات متعددى آمده که انگشتر سلیمان، عصاى موسى و…همراه حضرت مهدى(ع) خواهد بود زیرا که او عصاره همه انبیاء الهى است.

۴- امام مهدى(ع) سراسر زمین را از عدالت پر خواهد کرد همانگونه که از ظلم و جور لبریز شده است.

این ویژگى حضرت همان هدف بزرگ قیام و انقلاب اوست و همان آرزوى بزرگ انبیاء الهى و خواسته فطرى همه بشریت است. به همین جهت در روایات فراوان و نیز ادعیه و زیارات به این خصوصیت معرفى شده است.

در روایتى دیگر از علت و فلسفه غیبت سخن گفتند:

«لابد للغلام من غیبه فقیل له: و لِمَ یا رسول اللّه؟ قال: یخاف القتل؛ آن نوجوان(مهدى علیه السلام) حتماً غیبتى خواهد داشت. به پیامبر عرض شد، علت غیبت او چیست اى رسول خدا؟ فرمود: از کشته شدن بیم دارد.»

مطابق این بیان نبوى، علت غیبت حضرت مهدى(ع) حفظ جان حضرت است زیرا که او آخرین حجت خداوند است که باید براى تحقق آرمان هاى الهى در زمان موعود زنده بماند بنابراین از سوى خدا مأمور است که غائب شود تا از کشته شدن محفوظ بماند و بیم از کشته شدن در این جا به عنوان یک امر شخصى نیست تا کسى اشکال کند که مگر شهادت در راه خدا بزرگترین افتخار نیست؟ آرى شهادت در راه تحقق اهداف الهى قدرى عظیم است ولى اگر کشته شدن به معنى از بین رفتن اهداف الهى باشد چگونه خواهد بود؟!

بنابراین غیبت به اراده و خواست پروردگار و حکمت و تدبیر او، سپرى براى حفظ جان امام(ع) و حجت آخرین خداست تا زمانى که زمینه و بستر ظهور حق(صلی الله علیه و آله) فراهم گردد.(۱۳) و امام زمان ظهور او معلوم نیست وکسى جز خداوند از آن خبر ندارد و در این پنهانى هم رمز و رازها و حکمت هایى نهفته است که بر اهل دقت پنهان نمیماند.

«مثل القائم من ولدى مثل الساعه قال اللّه تعالى، یسألونک عن الساعه قل انّما علمها عند ربّى لایجلّیها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات و الارض لاتأتیکم الّابغته؛(۱۴) مثل قائم(ع) از فرزندان من مثل قیامت است. خداوند تعالى(درباره قیامت) فرموده است: اى پیامبر از تو درباره قیامت سؤال میکنند بگو همانا علم آن نزد پروردگار من است.»

بنابراین تعیین وقت براى ظهور کار ناپسندى است و همانطور که در روایات متعدد آمده است اگر کسى براى ظهور وقت معینى را خبر دهد دروغ گفته است و باید او را تکذیب کرد.(۱۵)

و اما درباره حوادث ظهور، مهم ترین رویداد که نقطه عطفى در برنامه قیام و انقلاب امام مهدى(ع) است، جریان نزول عیسى(ع) از آسمان و نمازگزاردن ایشان پشت سر امام زمان(ع) است و این حقیقتى است که در روایات شیعه و سنى از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نقل گردیده است:

«کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؛(۱۶) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) (خطاب به مسلمین) فرمود: چگونه خواهید بود وقتى (عیسى) فرزند مریم در میان شما فرود آید و حال آن که امام شما از شما (مسلمین) باشد.»

از این بیان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) استفاده میشود که نزول عیسى از آسمان در دوران مهدى(ع) حادثه اى بزرگ است که به نفع اسلام و مسلمین خواهد بود. عیسى بن مریم به عنوان پیامبر اولواالعزم(ع) مورد قبول اهل کتاب است و هم جمعیت بزرگ نصارى چشم به راه آمدن اویند و هم یهود به عنوان منجى به انتظار او نشسته اند. وقتى کنار مهدى(ع) قرار میگیرد و پشت سر او به نماز میایستد و او را امام خود و همه جمعیت قرار میدهد بر حقانیت مهدى و حجت بودن او گواهى میدهد و همه حق طلبان را عملاً به پشتیبانى و پیروى از امام مهدى(ع) فرا میخواند.

در روایتى طولانى که در ضمن آن مذاکرات و گفت و گویى بین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و یک یهودى صورت گرفته است آمده است:

مردى یهودى نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد…و پرسید: شما برترید یا موسى بن عمران که خدا با او سخن گفت و تورات و عصا را بر او نازل کرد و دریا را براى او شکافت و با ابرها بر سرش سایه افکند؟! پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: نیکو نیست که بنده، خود را تزکیه کند ولى (چون سؤال کردى و مقام، مقام معرفى است) میگویم: وقتى آدم(ع) خطا کرد، توبه اش این بود که گفت: خدایا تو را میخوانم به حق محمد و آل محمد که مرا ببخشى! و خداوند او را آمرزید و همانا نوح(ع) چون بر کشتى سوار شد و از غرق شدن ترسید گفت: خدایا من تو را به حق محمد و آل محمد میخوانم که مرا از غرق نجات دهى! پس خداوند او را از غرق نجات داد و همانا ابراهیم(ع) چون در آتش افکنده شد گفت: خدایا من تو را به حق محمد و آل محمد میخوانم که مرا از آتش نجات دهى! پس خداوند آتش را بر او سرد و سلامت قرار داد و همانا موسى(ع) چون عصاى خود افکند و در خود ترسى را حس کرد گفت: خدایا تو را به حق محمد و آل محمد میخوانم که مرا امان دهى پس خداوند بزرگ فرمود: نترس که تو حتماً برتر و بالاترى(و بر ساحران پیروز خواهى شد).

اى یهود، به راستى که اگر موسى مرا درک میکرد و به من و نبوتم ایمان نمیآورد. نه ایمانش و نه نبوتش براى او سودى نداشت: «یا یهودى و من ذریتى المهدى اذا خرج نزل عیسى بن مریم بنصرته فقدمه و صلى خلفه؛(۱۷) اى یهودى و از فرزندان من مهدى است وقتى قیام کند، عیسى فرزند مریم فرود میآید، براى یارى او، پس او را جلو قرار میدهد و پشت سر او نماز میخواند.»

در این روایت زیبا برتریهاى پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بر انیباء اولواالعزم و حضرت آدم(ع) به بیانات مختلف و علت هاى گوناگون بیان گردیده ولى پیامبر به طور خاص برترى خود را بر عیسى(ع) به گونه اى دیگر و متفاوت با برترى بر سایر انبیاء الهى بیان فرموده است و آن اقتداء عیسى(ع) به مهدى است و این که از یاوران او خواهد بود. این سخن زمانى معنى و مفهوم بلند آن آشکار میشود که به این نکته توجه شود که عیسى(ع) بزرگترین پیامبر خدا پس از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است و با این جایگاه بلند و رفیع باید به جانشین پیامبر آخرالزمان اقتدا کند و در صف یاوران او قرار گیرد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امام مهدى(ع) پیوندها

در روایات فراوانى که فریقین نقل کرده اند پیوندها و رابطه هاى عمیقى که در زمینه هاى مختلف میان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به عنوان خاتم الانبیاء و مهدى(ع) به عنوان خاتم الاوصیاء وجود دارد بیان گردیده است. ما در این مجال، تنها از بیانات پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) استفاده میکنیم:

پیوند پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام مهدى(ع) هم در زمینه انتساب پدرى و فرزندى است و هم در اخلاق و ویژگیهاى شخصیتى و هم در شکل و شمائل ظاهرى و جسمانى.

پیوند خویشاوندى و خانوادگى آن دو بزرگوار با بیانات مختلفى ایراد گردیده است:

۱- امام مهدى از عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

«قال (صلی الله علیه و آله) لاتقوم الساعه حتى تملأ الارض ظلماً و جوراً عدواناً ثم یخرج رجل من عترتى او من اهل بیتى(۱۸) یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً؛(۱۹) قیامت بر پا نخواهد شد تا زمین از ستم و جور دشمنى لبریز گردد فرمود، پس مردى از عترت من یا از اهل بیت من قیام میکند، زمین را از عدل و داد پر میکند همانگونه که از ظلم و دشمنى پر شده باشد.»

۲- امام مهدى(ع) از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

«قال (صلی الله علیه و آله) لاتقوم الساعه حتى یلى رجل من اهل بیتى یواطئ اسمه اسمى؛(۲۰) قیامت بر پا نخواهد شد تا اینکه مردى از اهل بیت من حاکم شود، نام او شبیه نام من است.»

۳- امام مهدى(ع) از فرزندان فاطمه(س)

«قال(صلی الله علیه و آله) المهدى حق و هو من ولد فاطمه؛(۲۱) مهدى(ع) حق است و او از فرزندان فاطمه(س) است.»

۴- امام مهدى(ع) از نسل امام حسین(ع)

«قال (صلی الله علیه و آله) لو لم یبق من الدنیا الّا یوم واحد لطوّل اللّه عزّو جلّ ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلاً من ولدى اسمه اسمى، فقام سلمان الفارسى رضى اللّه عنه فقال: یا رسول اللّه من اىّ ولدک؟ قال من ولدى هذا و ضرب بیده على الحسین؛(۲۲) اگر از (عمر) دنیا جز یک روز نمانده باشد هر آینه خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا مردى از فرزندان مرا در آن برانگیزد. او هم نام من است. سلمان فارسى برخاست و گفت:(آن مرد) از (نسل) کدام فرزندانت خواهد بود؟ فرمود: از این فرزندم! و با دست خود بر حسین(ع) زد.»

۵ – امام مهدى(ع) هم نام و هم کنیه پیامبر(صلی الله علیه و آله)

«قال (صلی الله علیه و آله) القائم من ولدى اسمه اسمى و کنیته کنیتى و شمائله شمائلى و سنته سنتى، یقیم الناس على ملتى و شریعتى و یدعدهم الى کتاب ربّى عزّ و جلّ و من اطاعه فقد اطاعنى و من عصاه فقد عصانى؛(۲۳) قائم(ع) از فرزندان من است. نام او نام من و کنیه او کنیه من است و شمائل او شمائل من و سنت او سنت من، او مردم را بر آیین و شریعت من قرار میدهد و به کتاب پروردگارم میخواند هر که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که او را نافرمانى کند از من نافرمانى کرده است.»

در این حدیث شریف پیوندهاى معنى دار و ریشه دارى مطرح گردیده است. امام مهدى(ع) به جز این که در نام و کنیه مانند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است و در شمائل و ویژگیهاى ظاهرى و بدنى هم شبیه پیامبر است. او همچنین در سنت و سیره همان سنت و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) را پیشه خود میکند و این حقیقت به بسیارى از خرافه ها و سخنان باطل پایان میدهد! چون سیره پیامبر و سنّت نورانى او بسیار روشن و مبرهن است. شیوه برخورد پیامبر در زندگى فردى و اجتماعى و ارتباط با مردم و اقشار گوناگون آنها و نیز تعامل او با دوست و دشمن، همگى در تاریخ اسلام و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده است.

پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) رهبرى مهربان و دلسوز است و از خشونت جز در برابر ظالمان و تبهکاران استفاده نکرده است.

او پدرى مهربان براى همه امت است و مظهر رحمه للعالمین پروردگار و امام مهدى(ع) نیز بر اساس سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتار میکند و شمشیر خود را براى جهانخواران و مستکبران و ظالمان به کار میگیرد نه براى شیعیان و مؤمنان! در برخى دیگر از روایات این گونه تعبیر شده است که مهدى(ع) در اخلاق، متخلق به اخلاق نبوى است و قرآن خلق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خلق عظیم دانسته است بنابراین مهدى در اخلاق شریفت ترین مردم است.

«قال(صلی الله علیه و آله) یخرج رجل من امتى یواطئ اسمه اسمى و خلقه خلقى فیملؤها عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛(۲۴) مردى از امت من قیام میکند که نام او نام من است و اخلاق او اخلاق من پس زمین را از عدل و داد پر میکند همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»

توصیف منتظران و یاوران مهدى(ع) در کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله)

پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) در کنار توصیفاتى که درباره امام مهدى(ع) بیان داشته است درباره آن ها که در رکاب مهدى(ع) به یارى بر او میخیزند و درجلب رضاى او میکوشند هم سخن گفته است.

«قال(صلی الله علیه و آله) طوبى لمن ادرک قائم اهل بیتى و هو یأتم به فى غیبته قبل قیامه و یتولّى اولیاءه و یعادى اعداءه ذلک من رفقائى و ذوى مؤدتى و اکرم امّتى على یوم القیامه؛(۲۵)خوشا به حال کسى که قیام کننده اهل بیت مرا درک کند و حال آن که در زمان غیبت او پیش از قیامش به او اقتدا کند و دوستان او را دوست داشته و با دشمنانش دشمنى کند. آنها از رفیقان من و مورد دوستى من هستند و گرامیترین امتم در نزد من در قیامت خواهند بود.»

این بیان پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشاره به همان حقیقت نورانى است که سعادت فرد و جامعه را در بر دارد و آن «اقتداء مأموم به امام حق» است. یعنى در هر زمانى لازم است مردم امام زمان خود را شناخته و بر پیروى کامل از او همت گمارند.همان گونه که مردم زمان پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) و سایر امامان معصوم(ع) به ایشان اقتدا میکردند. و به عنوان امام حق، مأمور به اطاعت کامل از آنها بودند، همان گونه مردم در زمان غیبت باید به امام مهدى(ع) به ایشان اقتداء میکردند. و به عنوان امام حق، مأمور به اطاعت کامل از آنها بودند، همان گونه مردم در زمان غیبت باید به امام مهدى(ع) اقتدا کنند و مواظب باشند که ابرهاى غیبت مانع از بهره ورى آنها از خورشید ولایت مهدى(ع) نگردد و مبادا که به سبب غیبت و دیده نشدن امام به فرد یا گروه و حزبى دیگر داخل شوند و از مسیر ولایت امام حق دور شوند. امام و حجت خدا، شأن امامت و رهبرى خود را دارد. چه ظاهر باشد و چه غائب و راه و رسم و ایده و مرام او پیمودنى است در همه حال. پس ملاک دوستى و دشمنیها همیشه و همه جا باید بر اساس محوریت امام زمان(ع) باشد و اگر قرار است از کسى اطاعت کنیم تنها از کسى که سمت نیابت از آن بزرگوار را داراست و خود امام به اطاعت او دستور داده است فرمان بگیریم که همان علماى دین شناس و متعهّد هستند که هدایت گر امت در زمان غیبت هستند.

ایرانیان در توصیف پیامبر(صلی الله علیه و آله)

حسن ختام این گفتار را درباره توصیف پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به ایرانیان قرار میدهیم. آن حضرت درباره دیندارى و استوارى فارس بر ایمان فرمودند: «لو کان الدین عند الثریا لذهب الیه رجل اوقال رجال من ابناء فارس حتى یتناولوه؛(۲۶) اگر دین در آسمان باشد هر آینه مردانى از فرزندان فارس به سوى آن خواهند رفت تا به آن دست یابند.»

و در بعضى از روایات آمده که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) در حضور اصحاب خود اشاره به سلمان فارسى کردند و گفتند قسم به آن که جانم در دست اوست اگر ایمان در آسمان باشد مردانى از فارس به آن دست خواهند یافت.»(۲۷)

این روایات و مانند آن ها از آن جهت مهم است که در روایاتى متعدد نسبت به بعضى از شهرها و کشورها و مناطق و نقش آنها در ظهور مهدى(ع) خبر داده شده است و قرائن و شواهد گویاى آن است که ایران و ایرانیان نقش برجسته اى در ایام ظهور خواهند داشت. همان گونه که میتوان امیدوار بود که انقلاب اسلامى ایران به رهبرى فرزندى از فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در راستاى زمینه سازى براى ظهور مهدى(ع) باشد.

از پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله) روایت شده: «یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدى؛(۲۸) مردمى از مشرق قیام مینمایند پس براى مهدى(ع) زمینه سازى میکنند.»

آخرین سخن این که ایران پس از اسلام، همواره به جانبدارى و طرفدارى از پیامبر و اهل بیت پیامبر مشهور بوده است و در زمان غربت ائمه معصومین(ع) نیز بر بسیارى از شهرهایش به عنوان مأوا و پناهگاه فرزندان اهل بیت(ع) قرار گرفته است و اکنون که زمان غیبت مهدى(ع) است به عنوان یکى از مهم ترین پایگاههاى شیعه شناخته میشود(به همین جهت مورد بغض دشمنان اسلام و اهل بیت(ع) است) و امید است که در زمان ظهور هم به عنوان مستحکم ترین جبهه براى یارى حضرت مهدى(ع) باشد.

اللهم عجّل لولیّک الفرج و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه.

پی نوشت ها:

  1. ۱. کافى، ج ۸، ص ۴۹، ح ۱۰ ؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۷، باب ۱، ح ۳۶.
  2. کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۷، باب ۳۰، ح ۴.
  3. یعنى خداوند وعده را تخلف نمیکند. سوره رعد، آیه ۳۱.
  4. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۱، ح ۳۸۶۵۳ – الغیبه شیخ طوسى، ص ۱۱۱.
  5. الفتن، ابن حمّاد، ص ۹۹.
  6. الغیبه، شیخ طوسى، ص ۱۱۱ – بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۴.
  7. الفتن، ابن حمّاد، ص ۹۹- منتخب الأثر، ص ۴۷۲، فصل ۷، باب ۳، ح ۲.
  8. معجم احادیث الامام المهدى، ج ۱، ص ۲۴۰، ح ۱۴۶.
  9. منتخب الاثر، ص ۴۹۲.
  10. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.
  11. کمال الدین و تمام النعمه، ص ۴۱۱،ب ۳۹، ح ۶.آیه وسیعلم الذین .
  12. براى آگاهى از توطئه دشمن به کتاب مهدى ستیزان مراجعه کنید.
  13. کمال الدین و تمام النعمه، ص ۲۸۷، ب ۲۵، ح ۵.
  14. کمال الدین، ج ۱، ص ۲۸۶،ب ۲۵، ح ۲.
  15. گفتنى است که در روایات متعدد امور دیگرى مانند اجراى سنت الهى آزمایش مردم، تحت بیعت ستمگران نبودن و… نیز به عنوان علت غیبت مطرح شده است و ممکن است هر یک از این امور بخشى از علت یا حکمت غیبت باشند واللّه العالم.
  16. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۷۶، ب ۳۲، ح ۵۲.
  17. صحیح بخارى، ج ۴، ص ۲۰۵، و صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۳۶، ب ۷۱، ح ۲۴۴ – ۲۴۵.
  18. ر.ک به منتخب الأثر، باب ۱۸ عدم جواز توقیت و تعیین وقت براى ظهور، ص ۵۷۳.
  19. امالى، شیخ صدوق، ص ۱۸۱، مجلس ۳۹، ح ۴.
  20. ظاهراً این تردید مربوط به راوى باشد.
  21. مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶ – منتخب الأثر، ص ۱۴۸، فصل ۲، ب ۱، ح ۱۹.
  22. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۷۱، خ ۳۸۶۹۲.
  23. الغیبه، شیخ طوسى، ص ۱۱۴، تاریخ بخارى، ج ۳، ص ۳۴۶.
  24. عقد الدرر، ص ۲۴، ب ۱، اثبات الهداء، ج ۳، ص ۶۱۷، باب ۳۲، فصل ۱۷، ح ۱۷۴.
  25. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۱۱، ب ۳۹، ح ۶.
  26. کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۱، منتخب الأثر، ص ۱۷۹، فصل ۲، باب ۲، ح ۳.
  27. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۸۶، باب ۲۵، ح ۲.
  28. سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۸، باب ۳۴، ح ۴۰۸۸؛ کشف النعمه، ج ۳، ص ۲۶۷.
  29. سنن ترمذى، ج ۵، ص ۳۸۴، باب ۴۸، ح ۳۲۶۱.
  30. عبدالرزاق، ج ۱۱، ص ۶۶، ح ۱۹۹۲۳ – صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۹۷۲، باب ۵۹، ح ۲۵۴۶.

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۲۸۹

[ad_2]
Source link

درباره‌ی admin

همچنین ببینید

فضایل اهل بیت در صحیح بخاری

[ad_1] پایگاه فرهنگی مذهبی سلم :  (خلاصه: کتاب صحیح بخاری معتبرترین کتاب اهل سنت پس …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *